منتظران امام زمان (منجی) (WAITING FOR SAVIOUR)
یـا أیهـا الناس انتم الفـقـرا إلی الله والله هو الغنی الحمـیـــد. ای مـردم شما همه فقیـر و محتاج و نیازمند به خداونـد هستیـد و تنها خداوند است كه بالذات بی نیاز و غنی و ستوده صفات است

نمیدانم چه بگویم ؟؟ آخه خیلی شرمم میاد که بگم یک جوان مادرش را به این شکل در آورده . مادری که چقدر سختی

و مشکلات و شب ها نخوابیدن کشیده تا جوانش اینگونه جوابش را به او بدهد.

 

بی غیرتی هم حدی دارد.........

 

1342110411534845_thumb.jpg




تاریخ: دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

http://hadinet.ir/i/attachments/1/1345709537790855_large.png




تاریخ: دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

ضمن عرض سلام خدمت تمامی عزیزان که قدم رنجه کردن به وبلاگ خودشون

تشریف آوردن.

میخواستم مطالب دهه فجر رو بذارم دیدم همه این کار رو میکنن و این کار

تکراری هست و تصمیم گرفتم نا گفته های

 

دهه فجر رو براتون بذارم

 

بزرگواران عزیز من اگر مطلبی رو بردارم حتما منبعش رو هم میگم.

 


 

 

 

مطلب منتشر نشده ای از زندگی سیاسی امام خمینی در گفتگو با:

 

حجت الاسلام و المسلمین استاد یوسفی غروی

 

 

 

در زمان مرجعیت مرحوم آیت الله بروجردی رحمه الله و حکومت پهلوی

دوم، طبق متمم قانون اساسی آن زمان، شخص اول مملکت و یا

نخست وزیر با شش نفر از وزرا در دو عید مذهبی غدیر و عید ملی نوروز

به دیدار شخص اول روحانی مملکت می رفتند. برهمین اساس، در زمان

نخست وزیری اقبال، وی و شش نفر از وزرا هم زمان با عید غدیر خدمت

آیت الله بروجردی رسیدند. این دیدار در زمانی اتفاق افتاد که دولت برای

اجرای آزمایشی اصلاحات ارضی در ایران مقدمه چینی می کرد و قرار

بود این طرح را از شیراز و شهر کازرون آغاز کند. پیش از این دیدار،

مرحوم بهاء‌الدین محلاتی که از علمای شیراز و نماینده آیت الله بروجردی

بودند، با آیت الله بروجردی تماس گرفته و این خبر را به ایشان اطلاع می

دهند و می پرسند: آیا شما می فرمایید برای برخورد با این مسأله خودم

متصدی شوم یا خودتان با این مسأله برخورد می کنید؟ آیت الله

بروجردی مسئولیت پیگیری این مسأله را خود برعهده می گیرند.


دکتر اقبال در آن دیدار، طبق موادی از متمم قانون اساسی( که باید در

حد نیم ساعت به معرفی حاضران بپردازند) افراد حاضر را معرفی می

کند. هنگام معرفی وزیر کشور( وزیر امور داخله) هم زمان با سخن اقبال

که می گوید: وزیر امور داخله، آیت الله بروجردی می گویند: مأمور داخله!

و بلافاصله می پرسند: این کیست که در شیراز شلوغ می کند؟ اقبال

می گوید: آقای بهارمست، استاندار خیلی خوبی است.


آیت الله بروجردی پاسخ می دهند: ایشان تنها در بهار، مست نیست،

چهار فصل سال«مست» است!


آنها فوراً متوجه موضوع می شوند و چون در مأموریت بودند، برنامه خود

را ادامه می دهند. سپس شروع به صحبت از اجرای اصلاحات و

تقسیمات ارضی و به ویژه تعریف و تمجید کردن از این طرح در عراق می

کنند.(2) اقبال می گوید: اعلی حضرت سلام می رسانند و می گویند: در

بعضی از دول مجاوره، بعضی از قوانین اجرا شده است. اجازه می

فرمایید این جا هم این اصلاحات اجرا شود؟

 

 

 
 




ادامه مطلب...
تاریخ: پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

با تو ام خودشیفته !

برادر شهیدم سینه اش را سپر کرد تا تو در امان باشی

و تو سینه ات را مقابل دشمن برهنه کردی تا خون پاکش را لگد مال کنی .

گلشیفته فراهانی ، برهنگی ، حجاب ، شهید

 




تاریخ: پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

می توان هم چادر داشت و هم جوراب نپوشید ...!!!

می توان هم چادر داشت و هم...!!!

هم با پسرا اونقدر راحت بود که به اسم کوچک صدایشان کنند...!!!

این هم آموزه های جدید تلویزیون ما  !

تعریف جدیدش از دختر چـــــــادری !

 

 

 




تاریخ: پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

 

ببینید چطوری با ناخود آگاه ما بازی میکنند!!!!!!!!!!!


دشمنی غرب با ادیان آسمانی و به خصوص اسلام، موضوع تازه ای نیست و

سالیان سال است که در فیلم های هالیوودی و غیر هالیوودی شاهد تاخت و تاز و

توهین آن ها به این دین مقدس و پاک هستیم. جدیدترین نمونه این توهین ها و

هتاکی ها هم ساخت فیلم موهن کارگردان اسرائیلی-آمریکایی است که خشم یک

میلیارد مسلمان در سراسر جهان را برانگیخته و احساسات آن ها را جریحه دار

کرده است.


اما در این بین، در بخش دیگری از رسانه های غربی، توهین هایی به خداوند

یکتا، ساحت مقدس انبیاء الهی، ائمه اطهار و کتب آسمانی در حال انجام است که

چندان به چشم نیامده و از دیده ها پنهان مانده اند. توهین هایی که در بازی های

 

رایانه ای غربی به مقدسات صورت می گیرد. 

 


بقیه در ادامه مطلب



ادامه مطلب...
تاریخ: پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

آمادگى عمومى جهان لازمه تحقق ظهور امام عصر

امام زمان


  عقیده شیعه در خصوص حضرت مهدی ارواحنا فداه سه سوال مهم را بر می انگیزد:

نخست اینکه چگونه امکان دارد انسانی این همه عمر کند در صورتی که طول عمری اینچنین در میان بشر دیده نشده است؟

سۆال دوم‏: درباره فلسفه این غیبت طولانى است که چرا امام و رهبر جامعه اسلامى این همه مدّت در پرده غیبت بماند، سرّ این کار چیست؟

سۆال سوم‏: پیرامون فایده وجود امام مهدی(عج) در دوران غیبت است؛ هنگامى که پیشوا با پیروان خود ارتباط نداشته باشد و مردم جهان نتوانند او را ببینند و از رهبری هاى او بهره گیرند، چه نقشى مى‏توان براى او تصوّر کرد؟


در شماره گذشته به پاسخ سوال اول به صورت مفصل پرداختیم و ادله ای را نیز بر ادعای خود مطرح کردیم. در این شماره به پاسخ سوال دوم و سوم خواهیم پرداخت

و اما پاسخ پرسش دوم، فلسفه غیبت طولانى‏ : گرچه این سۆال معمولًا از شیعه در مسأله غیبت مى‏شود، امّا با کمى دقّت متوجّه خواهیم شد که دیگران هم از آن سهمى دارند؛ یعنى، به شکل دیگر متوجّه سایر معتقدان به ظهور یک مصلح بزرگ جهانى که روزى باید قیام کند و جهان را پر از عدل و داد سازد، مى‏گردد؛ هر چند عقیده شیعه را درباره طول عمر و غیبت قبول نداشته باشند.

 



ادامه مطلب...
تاریخ: چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

اسمش حسنا خانومه
ناناز فقط 10 ماهشه!
با چادر هم عکس داره



چشماشم انگار سبزه




تاریخ: سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

اللهم صل علی الکهف الحصین و غیاث المضطرالمستکین، حجتک و کلمتک الناموس الاکبر، الامام المهدی المنتظر، اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الفائزین بلقائه

 

نام: محمد بن الحسن .
کنیه: ابوالقاسم
.
امام زمان(ع) هم نام و هم کنیه حضرت پیامبر اکرم(ص) است. در روایات آمده است که شایسته نیست آن حضرت را با نام و کنیه، اسم ببرند تا آن گاه که خداوند به ظهورش زمین را مزیّن و دولتش را ظاهر گرداند.
القاب: مهدى، خاتم، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب الزمان، قائم و خلف صالح.
شیعیان در دوران غیبت صغرى ایشان را «ناحیه مقدسه» لقب داده بودند. در برخى منابع بیش از ۱۸۰ لقب براى امام زمان(ع) بیان شده است.
منصب: معصوم چهاردهم، امام دوازدهم شیعیان و بر پاکننده اولین حکومت واحده جهانى در دوره آخر الزمان.
تاریخ ولادت: نیمه شعبان سال ۲۵۵ هجرى.
برخى روز تولد آن حضرت را هشتم شعبان و برخى دیگر ۲۳ رمضان دانسته‏اند. سال تولد آن حضرت را نیز برخى ۲۵۶ و برخى ۲۵۸ دانسته‏اند.

محل تولد: سامرا (در سرزمین عراق کنونى).
نسب پدرى: ابو محمد، حسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى‏طالب(ع)
نام مادر: نرجس. نام اصلىِ وى ملیکه، دختر یشوعاى، فرزند قیصر روم است. برخى گفته‏اند که نام وى صیقل مى‏باشد.
مدت امامت: امامت آن حضرت در دو مرحله است که به «غیبت صغرى» و «غیبت کبرى» شهرت یافته است.
مدت «غیبت صغرى» از هنگام ولادت آن حضرت، در سال ۲۵۵ تا سال ۳۲۹ هجرى، به مدت ۷۴ سال بوده است. و «غیبت کبرى» از سال ۳۲۹ هجرى آغاز و تاکنون ادامه یافته است. این غیبت همچنان ادامه دارد تا خواست خداوند منان بر ظهور آن حضرت تعلق گیرد. در آن زمان، غیبتش به پایان مى‏رسد وحکومت اسلامى، در سراسر جهان، به رهبرى آن حضرت محقق مى‏گردد.

تاریخ و سبب شهادت :
امام زمان(عج) هم اکنون زنده است و به خواست خداى متعال تا زمانى که قیام کند و جهان را از عدالت بهره‏مند سازد، زنده‏خواهد بود. سپس چند سال حاکم على‏الاطلاق روى زمین خواهد گردید که مدت آن، در روایات، به طور مختلف، هفت، هشت، نه، ده و نوزده سال تعیین شده است که هر سال آن برابر با ده سال فعلىِ ما است. بنابراین اگر حکومتش هفت سال باشد، برابر با هفتاد سال ما خواهد بود.
پس از شهادت آن حضرت، به مدت چهل روز هرج و مرج وفتنه و فساد درجهان حاکم مى‏گردد و سپس عمر این جهان به پایان مى‏رسد و عالم قیامت آغاز مى‏گردد.
  

بقیه در ادامه مطلب



ادامه مطلب...
تاریخ: دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

بعد از آن خليفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد، زيرا شنيده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولي خواهد شد، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد... تا دو سال تفحص احوال او مي کردند....

اين جستجوها و پژوهشها نتيجه هراسي بود که معتصم عباسي و خلفاي قبل و بعد از او - از طريق روايات مورد اعتمادي که به حضرت رسول الله (ص) مي پيوست، شنيده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکري فرزندي پاک گهر ملقب به مهدي آخر الزمان - همنام با رسول اکرم (ص) ولادت خواهد يافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد. بدين جهت به بهانه هاي مختلف در خانه حضرت عسکري (ع) رفت و آمد بسيار مي کردند، و جستجو مي نمودند تا از آن فرزند گرامي اثري بيابند و او را نابود سازند.

به راستي داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهيم (ع) و حضرت موسي (ع) تکرار مي شد. حتي قابله هايي را گماشته بودند که در اين کار مهم پي جويي کنند. اما خداوند متعال - چنانکه در فصل بعد خواهيد خواند - حجت خود را از گزند دشمنان و آسيب زمان حفظ کرد، و همچنان نگاهداري خواهد کرد تا مأموريت الهي خود را انجام دهد.

باري، علت شهادت آن حضرت را سمي مي دانند که معتمد عباسي در غذا به آن حضرت خورانيد و بعد، از کردار زشت خود پشيمان شد. بناچار اطباي مسيحي و يهودي که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند، به ويژه در مأموريتهايي که توطئه قتل امام بزرگواري مانند امام حسن عسکري (ع) در ميان بود، براي معالجه فرستاد. البته از اين دلسوزيهاي ظاهري هدف ديگري داشت، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقيقت ماجرا بود.

بعد از آگاه شدن شيعيان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکري (ع) شهر سامره را غبار غم گرفت، و از هر سوي صداي ناله و گريه برخاست. مردم آماده سوگواري و تشييع جنازه آن حضرت شدند.

ماجراي جانشين بر حق امام عسکري (ع)
ابوالاديان مي گويد: من خدمت حضرت امام حسن عسکري (ع) مي کردم. نامه هاي آن حضرت را به شهرها مي بردم. در مرض موت، روزي من را طلب فرمود و چند نامه اي نوشت به مدائن تا آنها را برسانم. سپس امام فرمود: پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهي شد و صداي گريه و شيون از خانه من خواهي شنيد، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود.

ابوالاديان به امام عرض مي کند: اي سيد من، هرگاه اين واقعه دردناک روي دهد، امامت با کيست؟
فرمود: هر که جواب نامه من را از تو طلب کند.

ابوالاديان مي گويد: دوباره پرسيدم علامت ديگري به من بفرما.
امام فرمود: هرکه بر من نماز گزارد.

ابوالاديان مي گويد: باز هم علامت ديگري بگو تا بدانم.
امام مي گويد: هر که بگويد که در هميان چه چيز است او امام شماست.

ابوالاديان مي گويد: مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چيز ديگري بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم. وقتي به در خانه امام رسيدم صداي شيون و گريه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکري را ديدم که نشسته، و شيعيان به او تسليت مي دهند و به امامت او تهنيت مي گويند. من از اين بابت بسيار تعجب کردم پيش رفتم و تعزيت و تهنيت گفتم. اما او جوابي نداد و هيچ سؤالي نکرد.

چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود، خادمي آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند. چون جعفر به نماز ايستاد، طفلي گندمگون و پيچيده موي، گشاده دنداني مانند پاره ماه بيرون آمد و رداي جعفر را کشيد و گفت: اي عمو پس بايست که من به نماز سزاوارترم.

رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ايستاد. سپس آن طفل پيش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوي امام علي النقي عليه السلام دفن کرد. سپس رو به من آورد و فرمود: جواب نامه ها را که با تو است تسليم کن. من جواب نامه را به آن کودک دادم. پس «حاجزوشا» از جعفر پرسيد: اين کودک که بود، جعفر گفت: به خدا قسم من او را نمي شناسم و هرگز او را نديده ام.

در اين موقع، عده اي از شيعيان از شهر قم رسيدند، چون از وفات امام (ع) با خبر شدند، مردم به جعفر اشاره کردند. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند: بگو که نامه هايي که داريم از چه جماعتي است و مالها چه مقدار است؟ جعفر گفت: ببينيد مردم از من علم غيب مي خواهند! در آن حال خادمي از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت: اي مردم قم با شما نامه هايي است از فلان و فلان و همياني (کيسه اي) که در آن هزار اشرفي است که در آن ده اشرفي است با روکش طلا.

شيعياني که از قم آمده بودند گفتند: هر کس تو را فرستاده است امام زمان است اين نامه ها و هميان را به او تسليم کن.

جعفر کذاب نزد معتمد خليفه آمد و جريان واقعه را نقل کرد. معتمد گفت: برويد و در خانه امام حسن عسکري (ع) جستجو کنيد و کودک را پيدا کنيد. رفتند و از کودک اثري نيافتند. ناچار «صيقل» کنيز حضرت امام عسکري (ع) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اينکه او حامله است. ولي هرچه بيشتر جستند کمتر يافتند.

خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نيز در کنف حمايت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان مي باشد. درود خداي بزرگ بر او باد.




تاریخ: یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

امام حسن عسکري (ع) در سال 232هجري در مدينه چشم به جهان گشود. مادر والا گهرش سوسن يا سليل زني لايق و صاحب فضيلت و در پرورش فرزند نهايت مراقبت را داشت، تا حجت حق را آن چنان که شايسته است پرورش دهد.

اين زن پرهيزگار در سفري که امام عسکري (ع) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنيا رحلت کرد. کنيه آن حضرت ابامحمد بود.

صورت و سيرت امام حسن عسکري (ع)
امام يازدهم صورتي گندمگون و بدني در حد اعتدال داشت. ابروهاي سياه کماني، چشماني درشت و پيشاني گشاده داشت. دندانها درشت و بسيار سفيد بود. خالي بر گونه راست داشت.

امام حسن عسکري (ع) بياني شيرين و جذاب و شخصيتي الهي باشکوه و وقار و مفسري بي نظير براي قرآن مجيد بود. راه مستقيم عترت و شيوه صحيح تفسير قرآن را به مردم و به ويژه براي اصحاب بزرگوارش - در ايام عمر کوتاه خود - روشن کرد.

دوران امامت
به طور کلي دوران عمر 29ساله امام حسن عسکري (ع) به سه دوره تقسيم مي گردد:
دوره اول 13سال است که زندگي آن حضرت در مدينه گذشت.
دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت.
دوره سوم نزديک 6 سال امامت آن حضرت مي باشد.

دوره امامت حضرت عسکري (ع) با قدرت ظاهري بني عباس رو در روي بود. خلفايي که به تقليد هارون در نشان دادن نيروي خود بلندپروازيهايي داشتند.

امام حسن عسکري (ع) از شش سال دوران اقامتش، سه سال را در زندان گذرانيد. زندانبان آن حضرت صالح بن وصيف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود، تا بتواند آن حضرت را - به وسيله آن دو غلام - آزار بيشتري دهد، اما آن دو غلام که خود از نزديک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثير آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاري گراييده بودند.

وقتي از اين غلامان جوياي حال امام شدند، مي گفتند اين زنداني روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نياز با معبود خود سرگرم است و با کسي سخن نمي گويد.

عبيدالله خاقان وزير معتمد عباسي با همه غروري که داشت وقتي با حضرت عسکري ملاقات مي کرد به احترام آن حضرت برمي خاست، و آن حضرت را بر مسند خود مي نشانيد. پيوسته مي گفت: در سامره کسي را مانند آن حضرت نديده ام، وي
زاهدترين و داناترين مردم روزگار است.

پسر عبيدالله خاقان مي گفت: من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مي پرسيدم. مردم را نسبت به او متواضع مي يافتم. مي ديدم همه مردم به بزرگواريش معترفند و دوستدار او مي باشند.

با آنکه امام (ع) جز با خواص شيعيان خود آميزش نمي فرمود، دستگاه خلافت عباسي براي حفظ آرامش خلافت خود بيشتر اوقات، آن حضرت را زنداني و ممنوع از معاشرت داشت.

از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکري (ع) يکي نيز اين بود که از طرف خلافت وقت، اموال و اوقات شيعه، به دست کساني سپرده مي شد که دشمن آل محمد (ص) و جريانهاي شيعي بودند، تا بدين گونه بنيه مالي نهضت تقويت نشود.چنانکه نوشته اند که احمد بن عبيدالله بن خاقان از جانب خلفا، والي اوقاف و صدقات بود در قم، و او نسبت به اهل بيت رسالت، نهايت مرتبه عداوت را داشت.

نيز اصحاب امام حسن عسکري، متفرق بودند و امکان تمرکز براي آنان نبود، کساني چون ابوعلي احمد بن اسحاق اشعري در قم و ابوسهل اسماعيل نوبختي در بغداد مي زيستند، فشار و مراقبتي که دستگاه خلافت عباسي، پس از شهادت حضرت رضا (ع) معمول داشت، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترين نوع درگيري واداشته بود. اين جناح نيز طبق ايمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلي، اين همه سختي را تحمل مي کرد، و لحظه اي از حراست (و نگهباني) موضع غفلت نمي کرد.

اينکه حضرت هادي (ع) و حضرت امام حسن عسکري (ع) هم از سوي دستگاه خلافت تحت مراقبت شديد و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با ياران خاص و کساني که براي حل مشکلات زندگي مادي و ديني خود به آنها مراجعه مي نمودند - کمتر معاشرت مي کردند به جهت آن بود که دوران غيبت حضرت مهدي (ع) نزديک بود، و مردم مي بايست کم کم بدان خو گيرند، و جهت سياسي و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهاي مذهبي بودند بخواهند، و پيش آمدن دوران غيبت در نظر آنان عجيب نيايد.

باري، امام حسن عسکري (ع) بيش از 29سال عمر نکرد ولي در مدت شش سال امامت و رياست روحاني اسلامي، آثار مهمي از تفسير قرآن و نشر احکام و بيان مسائل فقهي و جهت دادن به حرکت انقلابي شيعياني که از راههاي دور براي کسب فيض به محضر امام (ع) مي رسيدند بر جاي گذاشت.

در زمان امام يازدهم تعليمات عاليه قرآني و نشر احکام الهي و مناظرات کلامي جنبش علمي خاصي را تجديد کرد، و فرهنگ شيعي - که تا آن زمان شناخته شده بود - در رشته هاي ديگر نيز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگي چون يعقوب بن اسحاق کندي ، که خود معاصر امام حسن عسکري بود و تحت تعليمات آن امام، گرديد.

در قدرت علمي امام (ع) - که از سرچشمه زلال ولايت و اهل بيت عصمت مايه گرفته بود - نکته ها گفته اند. از جمله: همين يعقوب بن اسحاق کندي فيلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ايراني ابونصر فارابي شاگرد مکتب وي بوده است، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابي را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانيد و بعدها از دوستداران و در صف پيروان آن حضرت درآمد.

شهادت امام حسن عسکري (ع)
شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجري نوشته اند.

در کيفيت وفات آن امام بزرگوار آمده است: فرزند عبيدالله بن خاقان گويد: روزي براي پدرم (که وزير معتمد عباسي بود) خبر آوردند که ابن الرضا - يعني حضرت امام حسن عسکري - رنجور شده، پدرم به سرعت تمام نزد خليفه رفت و خبر را به خليفه داد. خليفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد.

يکي از ايشان نحرير خادم بود که از محرمان خاص خليفه بود، امر کرد ايشان را که پيوسته ملازم خانه آن حضرت باشند، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبيبي را مقرر کرد که هر بامداد و پسين نزد آن حضرت برود، و از احوال او آگاه شود. بعد از دو روز براي پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است، و ضعف بر او مستولي گرديده. پس بامداد سوار شد، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - که عموما اطباي مسيحي و يهودي در آن زمان بودند - امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضي القضات (داور داوران) را طلبيد و گفت ده نفر از علماي مشهور را حاضر گردان که پيوسته نزد آن حضرت باشند.

و اين کارها را براي آن مي کردند که آن زهري که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنيا رفته، پيوسته ايشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربيع الاول سال 260 ه. ق آن امام مظلوم در سن 29سالگي از دار فاني به سراي باقي رحلت نمود.




تاریخ: یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 123
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 123
بازدید ماه : 437
بازدید کل : 105080
تعداد مطالب : 135
تعداد نظرات : 69
تعداد آنلاین : 1

آپلود پارسی