منتظران امام زمان (منجی) (WAITING FOR SAVIOUR)
یـا أیهـا الناس انتم الفـقـرا إلی الله والله هو الغنی الحمـیـــد. ای مـردم شما همه فقیـر و محتاج و نیازمند به خداونـد هستیـد و تنها خداوند است كه بالذات بی نیاز و غنی و ستوده صفات است
 
تنـــــــــها بود و خســـــته
دل گشتـــه دل شکستــــه
دستان مرتضــــــــی(ع) را
ریسمـــانها... بستــــه....
زهــــرا (س) کنار در بــــود
هـــــم قنفــــذ و مغیـــــره
جمــــــعی نظـاره می کرد
با چشمــــــهای بستـــــه
خصم است در میان و ...
تیــــــری زند به ریشــه
عهــــد من و خدایـــــم
در التــهاب کـوچــــــه
او می دوید و من می دویدم
او سوی درب و من سوی خانه
او می کشید و من می کشیدیم
او خنجــر کیـن مـن درد ضـربه
او می بریـد و من می بـریدم
او پهلـوی یار من دل ز غنچه
ناگــه صـــدای آمـــد
از درب نیم ســــوخته
این آه آخــــر انـــگار
از پهلــوی شکســته
 
 
شعر از : مهدی کویر




تاریخ: پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان
آيا شهادت حضرت محسن (ع) با اين سخن پيامبر (ص) كه خطاب به حضرت زهرا (س) فرمود : تو نخستين كس از اهل بيتم هستي كه به من ملحق مي شوي ، در تعارض نيست ؟
گروه عقائد شيعه  

سؤال كننده : محب اهل البيت

 

طرح شبهه:

آيا شهادت محسن با اين سخن پيامبر كه خطاب به فاطمه زهرا (س) فرمود: تو نخستين كس از اهل بيتم هستى كه به من ملحق مى‌شوي، در تعارض نيست؟

طبق روايت هاى متواتر سنى وشيعه، فاطمه رضى الله عنها نخستين فرد از اهل بيت بود كه پس از رحلت رسول خدا (ص) به آن حضرت ملحق شد.

از طرف ديگر طبق ادعاى شيعه، محسن شهيد، برادر حسن وحسين وپسر حضرت فاطمه عليهم السلام مى‌باشد؛ يعنى او از اهل بيت است؛ ولى او زودتر از مادرش از دنيا رفته است.

آيا رسول الله (نعوذ بالله) اشتباه گفته است، يا اصلا محسنى در کار نبوده؟

نقد و بررسي:

اين كه حضرت محسن عليه السلام به شهادت رسيده قطعى است. روايات فراوانى در كتاب‌هاى شيعه و سنى اين مطلب را تأييد مى‌كند كه انشاء الله در مقاله جداگانه‌اى مصادر آن از نظر خوانندگان عزيز خواهد گذشت.

و از سوى ديگر همان طور كه شما اشاره كرديد، اين مطلب كه حضرت زهرا نخستين كس از اهل بيت آن حضرت بود كه به رسول اكرم ملحق شد، قطعى است؛ اما چگونه مى‌توان تعارض مورد نظر را رفع كرد، در پاسخ مى‌گوييم:

در تمام اين روايات از كلمه «اهل بيت» استفاده شده است و پيامبر مى‌فرمايد « تو نخستين كس از «اهل بيت» من هستى كه به من ملحق خواهى شد» و اهل بيت در سخن پيامبر، به كسانى اطلاق مى‌شود كه خداوند طبق آيه تطهير آن‌ها را از هر گونه رجس و پليدى پاك كرده است و رسول خدا صلى الله عليه وآله نيز با كشيدن كساء بر سر حضرت علي، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسين عليهم السلام، در حقيقت كلمه اهل بيت را تفسير وآن را در همين افراد منحصر كرده است.

اين مطلب با بيش از هفتاد روايتى كه فقط در كتاب‌هاى اهل سنت وجود دارد، قابل اثبات است.

از اين رو، كلمه اهل بيت، فقط شامل اصحاب كساء كه در زمان رسول خدا صلى الله عليه وآله حضور داشته‌اند مى‌شود و شامل فرد ديگرى از جمله، حضرت محسن، حضرت زينب و... و نيز شامل زنان پيامبر و يا هر شخص ديگرى نخواهد شد.

بنابراين حضرت زهرا سلام الله عليها نخستين فرد از اهل بيت پيامبر بود كه با ضربه‌ عمر بن خطاب به شهادت رسيد و به پدر بزرگوارش ملحق شد؛ پس هيچ تعارضى وجود نخواهد داشت.

اما رواياتى كه حضرت رسول صلى الله عليه وآله به حضرت زهرا سلام الله عليها بشارت داد، از قرار ذيل است، كه به جهت اختصار فقط به چند روايت از كتاب‌هاى شيعه و سنى بسنده مى‌كنيم:

مرحوم شيخ مفيد مى‌نويسد:

فَجَاءَتِ الرِّوَايَةُ أَنَّهُ قِيلَ لِفَاطِمَةَ (عليها السلام) مَا الَّذِي أَسَرَّ إِلَيْكِ رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله وسلم) فَسُرِيَ عَنْكِ مَا كُنْتِ عَلَيْهِ مِنَ الْحَزَنِ وَ الْقَلَقِ بِوَفَاتِهِ قَالَتْ إِنَّهُ خَبَّرَنِي أَنَّنِي أَوَّلُ أَهْلِ بَيْتِهِ لُحُوقاً بِهِ وَ أَنَّهُ لَنْ تَطُولَ الْمُدَّةُ بِي بَعْدَهُ حَتَّى أُدْرِكَهُ فَسُرِيَ ذَلِكَ عَنِّي.

روايت چنين است كه از فاطمه سلام الله عليها پرسيده شد: رسول خدا صلى الله عليه وآله با تو چه رازى گفت كه اندوه وفات او از دلت رفت و از اضطرابت كاسته شد و صورتت برافروخته گرديد؟ فرمود: رسول خدا صلى الله عليه وآله به من خبر داد: "تو نخستين كس از «اهل بيت» من هستى كه به من ملحق خواهى شد و ماندن تو پس از من بطول نمى‏انجامد".

اين خبر مرا خوشحال كرد و اندوه من برطرف گرديد.

الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري، البغدادي (متوفاي413 هـ)، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، ج‏1، ص187، تحقيق: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لتحقيق التراث، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية، 1414هـ - 1993 م.

المجلسي، علامه شيخ محمد باقر (متوفاي1111هـ) بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 22، ص 470، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983 م

ابن جرير طبرى شيعى نيز مى‌نويسد:

عن أبي بصير، عن أبي عبد الله ( عليه السلام )، قال: لما قبض رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) ما ترك إلا الثقلين، كتاب الله وعترته أهل بيته، وكان قد أسر إلى فاطمة ( صلوات الله عليها ) أنها لاحقة به، وأنها أول أهل بيته لحوقا.

امام صادق عليه السلام فرمود: پيامبر هنگامى كه از دنيا رفت، دو يار و گوهر ارزنده باقى گذاشت، يكى كتاب خدا و ديگرى عترت و اهل بيتش، و به فاطمه فرمود: تو به من ملحق مى‌شوي؛ از اين رو، نخستين شخص از اهل بيت كه به آن حضرت پيوست، فاطمه بود.

الطبري، الشيخ أبي جعفر محمد بن جرير بن رستم (متوفاي ق4)، دلائل الإمامة، ص131، تحقيق قسم الدراسات الإسلامية مؤسسة البعثة، ناشر: مركز الطباعة والنشر في مؤسسة البعثة ـ قم،‌ الطبعة‌ الأولي، 1413هـ.

در كتاب‌هاى اهل سنت نيز اين مطلب ديده مى‌شود.

 محمد بن اسماعيل بخارى مى‌نويسد:

حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ حَدَّثَنَا زَكَرِيَّاءُ عَنْ فِرَاسٍ عَنْ عَامِرٍ الشَّعْبِيِّ عَنْ مَسْرُوقٍ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ أَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ تَمْشِي كَأَنَّ مِشْيَتَهَا مَشْيُ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَرْحَبًا بِابْنَتِي ثُمَّ أَجْلَسَهَا عَنْ يَمِينِهِ أَوْ عَنْ شِمَالِهِ ثُمَّ أَسَرَّ إِلَيْهَا حَدِيثًا فَبَكَتْ فَقُلْتُ لَهَا لِمَ تَبْكِينَ ثُمَّ أَسَرَّ إِلَيْهَا حَدِيثًا فَضَحِكَتْ فَقُلْتُ مَا رَأَيْتُ كَالْيَوْمِ فَرَحًا أَقْرَبَ مِنْ حُزْنٍ فَسَأَلْتُهَا عَمَّا قَالَ فَقَالَتْ مَا كُنْتُ لِأُفْشِيَ سِرَّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَتَّى قُبِضَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَسَأَلْتُهَا فَقَالَتْ أَسَرَّ إِلَيَّ إِنَّ جِبْرِيلَ كَانَ يُعَارِضُنِي الْقُرْآنَ كُلَّ سَنَةٍ مَرَّةً وَإِنَّهُ عَارَضَنِي الْعَامَ مَرَّتَيْنِ وَلا أُرَاهُ إِلا حَضَرَ أَجَلِي وَإِنَّكِ أَوَّلُ أَهْلِ بَيْتِي لَحَاقًا بِي فَبَكَيْتُ فَقَالَ أَمَا تَرْضَيْنَ أَنْ تَكُونِي سَيِّدَةَ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَوْ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ فَضَحِكْتُ لِذَلِكَ.

عائشه مى‌گويد: فاطمه كه راه رفتنش همانند پدرش بود، وارد بر رسول خدا (ص) شد، فرمود: خوش آمدى دخترم، او را سمت چپ يا راستش نشاند، سپس آهسته سخن گفت، فاطمه گريه كرد، گفتم: چرا گريه مى‌كنى؟ بار ديگر سخنى آهسته گفت، فاطمه خندان شد، تا آن روز خوشحالى و اندوه را اين چنين نزديك به هم نديده بودم، از فاطمه علت را جويا شدم، گفت: سرّ پيامبر خدا را افشا نمى‌كنم. پس از فوت رسول خدا (ص) پرسيدم، گفت: پدرم فرمود: جبرئيل هر سال يك مرتبه قرآن را بر من عرضه مى‌كرد؛ ولى امسال دو مرتبه آن را بر من عرضه كرده است، گويا اجل و مرگ من نزديك است و تو دخترم نخستين كسى هستى كه به من ملحق خواهى شد، اينجا بود كه گريه كردم، فرمود: آيا دوست ندارى كه سرور زنان بهشتى يا زنان مؤمن باشي، به اين جهت خنديدم.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1326، ح3426، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ – 1987م.

و نيز طبرانى در معجم كبير خود مى‌نويسد:

عن عَائِشَةَ قالت قلت لِفَاطِمَةَ بنتِ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم رَأَيْتُكِ أَكْبَبْتِ على النبي صلى اللَّهُ عليه وسلم في مَرَضِهِ فَبَكَيْتِ ثُمَّ أَكْبَبْتُ عليه ثَانِيَةً فَضَحِكَتِ قالت أَكْبَبْتُ عليه فَأَخْبَرَنِي أَنَّهُ مَيِّتٌ فَبَكَيْتُ ثُمَّ أَكْبَبْتُ عليه فَأَخْبَرَنِي أَنِّي أَوَّلُ أَهْلِ بَيْتِهِ لُحُوقًا بِهِ وَأَنِّي سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ إِلا ما كان من مَرْيَمَ بنتِ عِمْرَانَ فَضَحِكَتُ.

عائشه مى‌گويد: به فاطمه دختر رسول خدا (ص) گفتم: در بيمارى پدر، خودت را روى بدنش افكندى و گريه كردي، بار ديگر آن را تكرار كردي؛ ولى خنديدي، فرمود: دفعه اول خبر از مرگش داد گريه كردم، دفعه دوم فرمود: تو نخستين فرد از اهل بيت من هستى كه به من ملحق مى‌شوى وتو سرور زنان بهشتى هستي.

الطبراني، سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم (متوفاي360هـ)، المعجم الكبير، ج 22، ص 419، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م.

نتيجه:

هيچ تعارضى ميان شهادت حضرت محسن عليه السلام و روايتى كه رسول خدا صلى الله عليه وآله به حضرت زهرا سلام الله عليها بشارت مى‌دهد كه تو نخستين كس از اهل بيت من هستى كه به من ملحق مى‌شوي، وجود ندارد؛ چرا كه «اهل بيت» در لسان رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فقط بر پنج نفر اطلاق مى‌شود كه حضرت محسن عليه السلام جزء آن پنج نفر نيست.

 

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)




تاریخ: پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

باغ دل تو

جان تو به جرم ناب نوشیدن سوخت از جامه آفتاب پوشیدن سوخت
باغ دل «او» سوخت گر از بی آبی باغ دل «تو» ز آب نوشیدن سوخت

قیصر امین پور

نسوخت

هرگز دلی ز غم، چو دل مجتبی نسوخت ور سوخت ز اجنبی، دگر از آشنا نسوخت
هر گلشنی که سوخت ز باد سموم سوخت از باد نوبهار و نسیم صبا نسوخت
چندان دلش از سرزنش دوستان گداخت کز دشمنان و زهر بدو ناسزا نسوخت
آن دم که سوخت حاصل دوران ز سوز زهر در حیرتم که خرمن گردون چرا نسوخت
تا شد روانِ عالم امکان ز تن روان جنبنده ای نماند کزین ماجرا نسوخت

سخنانی کوتاه از امام حسن علیه السلام

اهمیّت سلام

قال الحَسَنُ علیه السلام : مَنْ بَدَءِ بِالکلامِ قَبْلَ السَّلامِ فَلا تُجیبُوهُ؛

کسی که پیش از سلام کردن شروع به سخن گفتن کرد جواب او را ندهید.

نتیجه کنترل زبان

قالَ الحَسَن علیه السلام : الصَّمْتُ سَتْرُ العَیِّ وَ زَیْنُ العِرْضِ وَ فاعِلُهُ فی راحَةٍ وَ جَلیِسُهُ آمِنٌ؛

امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند: خاموشی پوشش عیب ها و مایه حفظ آبروست. هر که از این صفت برخوردار باشد همواره در آسایش است و همدم و هم نشین او نیز در امنیّت به سر می برد.

خیر و سعادت کامل

قالَ الحَسَن علیه السلام : الخَیْرُ الّذی لا شَرَّ فِیهِ الشُکرُ مَعَ النِّعْمَةِ و الصَّبْرُ عَلی النّازِلَة؛

خیری که هیچ بدی در آن نیست عبارت است از شکر در مقابل نعمت ها و صبر در برابر حوادث و رخدادهای ناگوار.

نشانه کمال عقل

قالَ الحَسَنُ علیه السلام : رأسُ العَقْلِ مُعاشَرَةُ النّاسِ بالحَمیِلِ؛

معاشرت نیکوداشتن با مردم نشانه کمال عقل انسان است.

تعریف فرومایگی

شخصی از امام حسن علیه السلام سؤال کرد: پستی و فرمایگی چیست؟ آن حضرت فرمودند: «النَّظرُ فی الیَسیرِ وَ مَنْعُ الحَقیرِ. خرده بینی و اهمیّت دادن بیش از حدّ دادن به امور کوچک و مضایقه کردن از اعطای چیزهای بی ارزش».

ترک مستحب برای واجب

قال الحَسنُ علیه السلام :... اِذا ضَرّتِ النَّوافِلُ بالفَریضَةِ فَارفَضُوها؛

هنگامی که عبادت های مستحب به اعمال و عبادت های واجب آسیب رساند آنها را ترک کنید.

اهمیّت توجّه به امور معنوی

قالَ الحَسَنُ علیه السلام : عَجِبْتُ لِمَنْ یَتَفکَّرُ فی مأکُولِهِ کَیفَ لا یَتَفَکَّرُ فی مَعْقُولِهِ فَیُجنِّبُ بَطْنَهُ ما یُؤذِیْهِ وَ یُودِعُ صَدْرَهُ ما یُرْدِیْهِ؛

تعجب می کنم از کسانی که در غذای جسم خود فکر می کنند ولی در امور معنوی و غذای روح خویش اندیشه نمی کنند؛ شکم خود را از طعام مضرّ حفظ می کنند ولی از افکار پلیدی که روان را می آلاید پرهیز نمی کنند.

توصیه درباره وصلت

شخصی به امام حسن علیه السلام عرض کرد: دختری دارم که به سنّ ازدواج رسیده است. با چه کسی وصلت کنیم؟ امام حسن علیه السلام فرمودند: «زَوِّجْها مِمَّنْ یَتَّقی اللّه عزّ و جلَّ فَاِنْ اَحَبَّها اَکْرَمَها و اِنْ اَبْغَضَها لَمْ یَظْلِمْها؛

او را به ازدواج کسی درآور که با تقوا و پرهیزگار باشد چرا که فرد باقتوا اگر او را دوست بدارد احترامش می کند و اگر او را دوست هم نداشته باشد به وی ستم نمی کند».

بیناترین و شنواترین مردم

قال الحسن علیه السلام : اِنَّ أَبْصَرَ الاَبْصار ما نَفَذَ فِی الخَیْرِ مَذْهَبُهُ وَ اَسْمَعَ الاَسْماَعَ ما وَعی التّذکیرَ وَ انْتَفَعَ بِهِ، أَسْلَمُ القُلُوب ما طَهُرَ مِنَ الشُّبَهاتِ؛

بیناترین دیده ها آن است که خیربین باشد و شنواترین گوش ها آن است که پذیرای پند و اندرزها باشد و از آن سود ببرد و قلب سلیم قلبی است که از شبهات پاکیزه باشد.

معنی مجد و عظمت

سُئِلَ الْحَسَنُ علیه السلام : فَما المَجْدُ؟ قالَ اَنْ تُعْطِیَ فِی الغُرْمِ وَ اَنْ تَعْفُو عَنِ الْجُرْمِ؛

از امام حسن علیه السلام سؤال شد: عظمت و بزرگی در چیست؟ آن حضرت فرمودند: عبارتست از بخشش مال به هنگام نیاز و گذشتن از خطا.

سیاست از دیدگاه امام حسن علیه السلام

شخصی از امام حسن علیه السلام معنای سیاست را پرسید. آن حضرت فرمودند: «سیاست آن است که حقوق خدا و حقوق بندگان زنده و بنده های درگذشته خدا را رعایت کنی». آن گاه برای توضیح بیشتر فرمودند: «حقوق خدا آن است که آن چه را خدا از انجام واجبات و ترک محرمات تکلیف کرده به طور کامل رعایت کنی. حقوق بندگان زنده آن است که وظایف خود را نسبت به برادران دینی انجام دهی. در خدمت گزاری برادر دینی درنگ ننمایی و نسبت به رهبر جامعه اسلامی تا زمانی که نسبت به مردم اخلاص دارد اخلاص داشته باشی و هر وقت از راه راست منحرف شد، اعتراض کنی. حقوق بندگان در گذشته یاد کردن نیکی ها و چشم پوشیدن از بدی های آنهاست».




تاریخ: یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

بردباری امام حسن علیه السلام

از صفات برجسته و معروف امام حسن علیه السلام حلم و بردباری بود. به گونه ای که «الحِلْمُ الحَسَنِیَّة» در فرهنگ اسلامی ضرب المثل شده است. بردباری و سعه صدر آن حضرت به اندازه ای بوده است که سرسخت ترین دشمنان او نیز به این صفت همواره اعتراف داشتند. نقل می کنند وقتی جنازه امام حسن علیه السلام را پس از ممانعت عده ای از دفن آن درکنار مرقد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، به طرف بقیع حمل می کردند، ناگهان امام حسین علیه السلام متوجّه شدند که مروان یکی از سرسخت ترین دشمنان برادر بزرگوارش امام حسن علیه السلام یک طرف تابوت را به دوش گرفته است. امام حسین علیه السلام از این کار او متعجب شدند و سپس از وی پرسیدند: «شما که تا برادرم زنده بود همواره مایه اندوه او بودید. چه شده که اکنون در تشیع جنازه اش شرکت کرده اید؟» مروان گفت: «آری این کارها را در حق کسی انجام دادم که حلم و خویشتن داری او با کوه ها برابری داشت».

عبادت امام حسن علیه السلام

امام صادق علیه السلام می فرمایند: «حسن بن علی علیه السلام عابدترین مردم زمان خود بودند. آن گاه که به نماز می ایستادند اعضای بدنش از شدّت خضوع در برابر عظمت پروردگار عالم به لرزه در می آمد و رنگ مبارکش دگرگون می شد». از امام باقر علیه السلام روایت شده است که امام حسن علیه السلام حدود بیست بار از مدینه به قصد زیارت خدا پیاده رفت و می فرمود از خدا شرم دارم که غیر پیاده به دیدارش بروم.

زهد امام حسن علیه السلام

نویسندگان تراجم به اتفاق گفته اند: حسن بن علی علیه السلام پس از جدّ بزرگوارش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و پدر گرامی اش علی بن ابیطالب علیه السلام از همه مردم زاهدتر بودند. شخصی به نام مُدْرِک بن زیاد می گوید: روزی در یکی از باغ های ابن عباس بودیم. غذای مناسبی آوردند. امام حسن علیه السلام دستور دادند که کارگران و خدمت گزاران را جمع کنند و آن غذای خوب را به آنها بدهند. مُدرِک می گوید: خود امام حسن علیه السلام لب به آن غذا نزدند و خود مشغول خوردن نان با قدری نمک شدند. وقتی به آن حضرت گفته شد شما خود چرا از آن غذای خوب میل نمی کنید، در جواب فرمودند: «اِنّ ذاک الطَّعام احبُّ عندی؛ این خوراک را بیشتر دوست دارم».

گذشت امام حسن علیه السلام

روزی امام حسن مجتبی علیه السلام از راهی عبور می کردند. مردی از اهل شام با آن حضرت روبرو شد و بدون مقدمه شروع به ناسزا گفتن نسبت به امام علیه السلام کرد. حضرت امام حسن علیه السلام هیچ عکس العملی نشان نداد. وقتی آن مرد از ناسزا گفتن باز ایستاد، امام علیه السلام به او نزدیک تر شده، با تبسم به او سلام کردند. آن گاه فرمودند: «اگر اجازه بدهید حاضرم به شما کمک کنم. اگر چیزی لازم داری آن را برایت فراهم کنم یا اگر راه را گم کرده ای آن را به تو نشان دهم و اگر گرسنه ای ترا سیر کنم. اگر فقیری بی نیازت سازم. به هرحال اگر حاجتمندی حاضرم در برآوردن حاجت تو بکوشم». چون مرد شامی این رفتار را از امام حسن علیه السلام دید، ناگهان به گریه افتاد و گفت: «اَشْهَدُ انَّکَ خَلِیفُة اللّهِ فی ارضِهِ؛ گواهی می دهم که تو خلیفه خدا در روی زمین هستی».

احسان امام حسن علیه السلام

مردی خدمت امام حسن علیه السلام آمد و عرض کرد ای فرزند امیرالمؤمنین علیه السلام به حقِ آن خدایی که نعمت بسیار بر شما کرامت فرموده است تو را قسم می دهم که به فریاد من برسی و مرا از دشمنی که حرمت پیران را نگه نمی دارد و به کودکان و نوجوانان رحم نمی کند، نجات دهی. امام علیه السلام پرسید دشمن تو کیست تا از او دادخواهی کنم. آن مرد گفت: فقر است. امام علیه السلام به خادم خود دستور داد: «هرچه ثروت در نزد تو هست به او بده». او پنج هزار درهم حاضر کرد و به او داد. امام علیه السلام رو به مرد فقیر کرد و گفت: «تو را به خداوند متعال قسم می دهم که هروقت این دشمن بر تو رو آورد شکایتش را نزد من بیاور تا از تو دفع شر کنم».

اشعار




تاریخ: یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

دوره های زندگی امام حسن علیه السلام

امام حسن مجتبی علیه السلام در شب نیمه رمضان سال سوم هجری در مدینه چشم به جهان گشود و حدود هفت سال از دوران زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم را درک کرد و پس از آن حضرت حدود سی سال با پدر بزرگوارشان علی بن ابی طالب علیه السلام ملازمت داشت. بعد از شهادت امیرالمؤمنان علیه السلام به مدت ده سال عهده دار مقام امامت بودند و در 28 صفر سال پنجاه هجری در سن 47 سالگی به دستور معاویه بن ابی سفیان و به دست جعده دختر اَشْعَثِ بنِ قِیس مسموم شد و بر اثر همان زهر به شهادت رسید.

چگونگی شهادت امام حسن علیه السلام

حکومت اموی پس از تحمیل صلح بر امام حسن علیه السلام گرچه به بسیاری از اهداف خود رسیده بود، ولی هم چنان وجود امام حسن علیه السلام مانع از به اجرا درآوردن برخی از نیّات پلید آنان بود. از جمله اهدافی که معاویه دنبال می کرد تعیین جانشین برای خود بود. وی از اجرای این تصمیم که برخلاف مفاد صلح نامه او با امام حسن علیه السلام بود وحشت داشت و می دانست که اگر در زمان حیات آن حضرت به چنین کاری دست بزند، بدون شک با مخالفت شدید حسن بن علی علیه السلام روبه رو خواهد شد. بر این اساس تصمیم گرفت از هر راه ممکن امام علیه السلام را به شهادت برساند. پس از بررسی های زیاد جعده همسر امام حسن علیه السلام را مناسب ترین فرد برای تحقق بخشیدن به این هدف پلید دید. آن گاه به صورت محرمانه و با ارسال صدهزار درهم به جعده، به او قول داد که اگر امام حسن علیه السلام را به شهادت برساند او را به همسری یزید درخواهد آورد. بدین وسیله جعده آن حضرت را با ریختن زهر در آب آشامیدنی مسموم کرد و طولی نکشید بر اثر آن، امام حسن علیه السلام به شهادت رسید.

وصیت امام حسن علیه السلام

چون امام حسن علیه السلام را مسموم کردند و حال او دگرگون شد برادرشان امام حسین علیه السلام به بالین آن حضرت حاضر شدند. وقتی جویای احوال او گشتند امام حسن علیه السلام فرمودند: «خود را در اوّلین روز از روزهای آخرت و آخرین روز از روزهای دنیا می بینم». در ادامه، این گونه وصیت فرمودند: «گواهی می دهم به وحدانیت خدا و این که برای او شریکی نیست و تنها او سزاوار پرستش است. هرکه اطاعت او را در پیش گیرد رستگار می شود و هرکه نافرمانی اش کند گم راه می گردد و کسی که از گناهان و تقصیراتش به نزد او توبه کند هدایت می شود. ای حسین،جنازه مرا در کنار جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم دفن کن به شرط آن که کسی مانع این کار نباشد. اگر تو را از این کار باز داشتند مبادا بر آن پافشاری کنی؛ چون راضی نیستم به خاطر این کار قطره ای خون به زمین ریخته شود».

اشعار امام حسین علیه السلام در سوگ برادر

وقتی از دفن جنازه امام حسن علیه السلام در کنار مرقد جد بزرگوارش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم جلوگیری کردند، امام حسین علیه السلام دستور دادند جنازه را به بقیع منتقل کردند و آن را در کنار قبر جده اش فاطمه بنت اسد در خاک نهادند. طبق روایت ابن شهر آشوب وقتی امام حسین علیه السلام از دفن جنازه برادر فارغ شد اشعاری به این مضمون در سوگ برادر بر زبان جاری فرمودند: «حالا که بدن مطهّر تو را با دست خود کفن کرده، در قبر گذاشتم از این بعد چگونه می توانم شاد باشم و خود را آراسته سازم یا از زینت ها و امکانات دنیا بهره گیرم؟ من از این به بعد همواره در سوگ تو اشک خواهم ریخت و اندوهم در فراق تو طولانی خواهد شد. غارت زده کسی نیست که مالش را به غارتت برده اند؛ بلکه غارت زده کسی است که مصیبت مرگ برادر را دیده باشد».

فضیلت و آثار گریه بر مصیبت امام حسن علیه السلام

ابن عباس روایت می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «آن گاه که فرزندم حسن مجتبی را با زهر شهید کنند تمام ساکنان آسمان وزمین بر او سوگوار می شوند. بدانید سوگواری و گریه بر مصیبت های فرزندم حسن بسیار فضیلت دارد. هرکس در مصیبت او گریه کند چشمان او در روزی که همه دیده ها نابینا خواهند بود روشن و بینا خواهد شد و دل او در روزی که تمام دل ها اندوهناک خواهند بود از غبار اندوه پاک خواهد شد و هرکس که مرقد او را در بقیع زیارت کند، قدم های او در پل صراط، در روزی که قدم ها بر آن لرزان شوند، از لغزش در امان خواهد ماند».

وصایای آموزنده امام حسن علیه السلام به جُناده

جُنادَةِ بن اَبی اُمَیه پس از مسموم شدن امام حسن علیه السلام به حضور آن حضرت رسید. پس از احوال پرسی، به امام علیه السلام عرض کرد: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مرا موعظه کن. امام حسن مجتبی علیه السلام مطالب بسیار مهمّی بیان کردند و از جمله فرمودند: «ای جُناده خود را برای سفری که در پیش داری پیش از فرا رسیدن اجل مهیا کن. بدان تو همواره دنیا را طلب می کنی و مرگ هم تو را طلب می کند. اندوه روزی را که هنوز نرسیده است بر روزی که در آن هستی بار مکن... بدان در مال حلال دنیا حساب و در حرام آن کیفر و عقاب و در اموال شبهه ناک عتاب هست... برای دنیای خود به گونه ای تلاش کن که گویی همیشه در آن باقی خواهی ماند و برای آخرت به گونه ای کار کن که گویی همین فردا خواهی مُرد. اگر طالب عزّت بی عِدّه وعُدّه و هیبت بی مُلک و سلطنت هستی از خواری و ذلّت گناه و نافرمانی خدا پرهیز کن و به اطاعت از فرمان او خود را ملزم ساز».

آخرین گریه امام حسن علیه السلام

نقل شده است چون زهر در بدن مبارک امام حسن علیه السلام اثر کرد و حالت احتضار بدو دست داد، ناگهان اشک از چشمان آن حضرت سرازیر شد. حاضران عرض کردند: «ای فرزند رسول خدا، آیا شما نیز با این مقام و منزلت و قرابتی که با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم دارید و با این همه عبادات و اطاعات در این لحظات گریه می کنید؟ حضرت فرمودند: «من برای دو چیز گریه می کنم: اوّل برای هیبت و وحشت روز قیامت که بسیار سخت است، دوّم به سبب فراق و دوری از دوستان که این نیز کار مشکلی است».

فضائل و مکارم امام حسن علیه السلام

امام حسن علیه السلام عقل مجسم

رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به مناسبت های مختلف در توصیف امام حسن مجتبی علیه السلام سخن گفته اند؛ از جمله فرمودند: «اگر قرار بود عقل به صورت یک انسان تجسم پیدا کند به صورت امام حسن علیه السلام ظاهر می شد».

امام حسن علیه السلام ، شبیه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم خطاب به امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند: «اَشْبَهْتَ خَلْقی و خُلْقی؛ تو به لحاظ صورت و سیرت به من می مانی.




تاریخ: یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان
رهبر انقلاب این پرسش را مطرح کردند که "آیا کسی باور می‌کند در کشورهایی که با شدت و خشونت تمام، جلوی تعرض به اصول استکباری گرفته می‌شود، جلوگیری از اهانت به مقدسات شریف اسلام، مخالفت با آزادی بیان باشد؟"


فرمانده معظم کل قوا با اشاره به اهانت اخير به چهره منور پيامبر اسلام (ص) تأکید کردند: ملتها با شناخت سیاستهای اسلام‌ستیزانه استکباری و صهیونیستی، انگشت اتهام خود را به سمت آمریکا و برخی کشورهای اروپایی گرفته‌اند و سردمداران این کشورها باید با جلوگیری از اینگونه اقدامات جنون‌آمیز، عملاً ثابت کنند که در این جرم و جنایت بزرگ، شریک نیستند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای صبح امروز (دوشنبه) در مراسم دانش‌آموختگی، تحلیف و اعطای سردوشی دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش جمهوری اسلامی ایران با یادآوری احساس عقب‌ماندگی دشمنان اسلام در رویارویی با ملت بزرگ ایران و حرکت جوشان و خروشان بیداری اسلامی افزودند: این مساله موجب شده است که دشمنان امت اسلامی به کارهای دیوانه‌واری همچون حادثه اخیر دست بزنند.

ایشان، این حادثه را از جمله عبرتهای ماندگار تاریخ دانستند و خاطرنشان کردند: سردمداران نظامهای استکباری، در حالیکه از محکوم کردن این جنایت خودداری می‌کنند و وظایف خود را در مقابله با این جرم بزرگ انجام نمی‌دهند، ادعا می‌کنند در این حادثه دخیل نبوده‌اند.

رهبر انقلاب افزودند: البته ما اصراری نداریم دست داشتن آنها را در این جنایت اثبات کنیم اما شیوه‌های سیاستمداران آمریکا و برخی اروپایی‌ها، آنان را در افکار عمومی ملتها، مقصر کرده است و آنها باید نه با زبان، بلکه با عمل، خود را از این جرم سنگین تبرئه کنند.

ایشان با یادآوری انگیزه‌های ضداسلامی در دستگاههای استکباری افزودند: به علت همین انگیزه‌هاست که مستکبران جلوی اهانت به اسلام و مقدسات را نگرفته‌اند و نخواهند گرفت.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در اثبات دروغ بودن سخنان مقامات آمریکایی و غربی مبنی بر «متعارض بودن جلوگیری از اهانت به اسلام با آزادی بیان»، چند واقعیت را مبنای استدلال قرار دادند.

وجود خطوط قرمز مشخص در غرب برای جلوگیری از هرگونه تعرض به اصول استکباری از جمله این واقعیت‌ها بود.

رهبر انقلاب این پرسش را مطرح کردند که "آیا کسی باور می‌کند در کشورهایی که با شدت و خشونت تمام، جلوی تعرض به اصول استکباری گرفته می‌شود، جلوگیری از اهانت به مقدسات شریف اسلام، مخالفت با آزادی بیان باشد؟"

ایشان خاطرنشان کردند: در بسیاری از کشورهای غربی، کسی جرات نمی‌کند واقعه مجهول‌الحال هولوکاست را زیر سؤال ببرد یا در مورد سیاستهای زشت اخلاقی استکبار از جمله همجنس‌بازی مطلبی منتشر کند، چگونه است که در این مواقع، آزادی بیان محلی از اعراب ندارد اما اهانت به اسلام و مقدسات اسلام تحت عنوان دروغین آزادی بیان، آزاد است؟

رهبر انقلاب اسلامی آمریکایی‌ها را دیکتاتورپرور نامیدند و با اشاره به حمایتهای بی‌دریغ و دهها ساله آمریکا از حسنی مبارک دیکتاتور مصر، محمدرضا پهلوی دیکتاتور ایران و دیکتاتورهای فعلی منطقه افزودند: با این کارنامه سیاه، آمریکایی‌ها چگونه ادعای دمکراسی خواهی و حمایت از آزادی سر می‌دهند؟

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، تظاهرات اعتراض‌آمیز ملتها به سمت مراکز سیاسی ـ اجتماعی آمریکا در کشورهای مختلف را نشانه تنفر عمیق آنها از سیاستهای استکباری و صهیونیستی خواندند و خاطرنشان کردند: دلهای ملتها از آمریکا پر است به همین علت هنگامی که مثل حادثه اخیر، موردی و منفذی پیدا می‌شود، این خشم و نفرت بروز عمومی می‌یابد.

ایشان در پایان این بخش از سخنانشان تأکید کردند: بدون شک، خورشید اسلام در رویارویی مستکبران با این دین الهی، تابناکتر از همیشه خواهد درخشید و پیروزی از آن امت اسلامی خواهد بود.


 

 مسلمانان برای مقابله با چنین هجمه هایی . باید خود را با سلاح ایمان و سلاح مادی تقویت کرده. و بین خود قران و راه و رسم پیامبر اسلام را ترویج دهند. و از تفرقه و گروه گروه شدن بشدت پرهیز کنند.

متاسفانه همین حالا در کشور هائی مانند سوریه و بحرین و عراق و افغانستان و ... انقلاب اسلامی را دشمنان اسلام به جنگ بین شیعه و سنی تبدیل کرده اند.! در صورتیکه این خیزش اسلامی باید برای از بین بردن نفاق بین مسلمین و رفع شبهات و خرافات و بدعت از دین اسلام باشد. تا همه مسلمین. با محور قراردادن مشترکات اصلی مانند قران و روش رسول الله. در یک صف واحد. زیر پرجم توحید. بصورت یک امت  منسجم جلو زیاده خواهی کشور های سلطه گر و ضد اسلام بایستند.

و از عزت و شرف اسلام دفاع کنند. و خود نیز سربلند باشند.و  انتظار داریم در مراسم عبادی حج . مسلمانان ضمن برائت از مشرکین.جلساتی برای اتحاد و نزدیکی  هر چه بیشتر دولتهای مسلمان با هم تشکیل دهند . زیرا حج برای یاد آوری توحید و دوری از غیر الله است.به امید  اینکه امت اسلامی روز بروز به قران نزدیکتر. و از کفر و شرک و خرافات. فاصله بگیرند. و با ایجاد اتحادیه کشور های مسلمان ضمن حفظ حدود و مرز ها و احترام متقابل. و ایجاد بانک و پول مشترک. و بازار و ارتش. دانشگاه. صنعت. تجارت و سیاست مشترک . از حد و مرز اسلام دفاع . و به قدرت صدر اسلام برسند. انشا الله.


 
کالاهای کشورهای اهانت کننده به پیامبر (ص)و خانواده محترمش. تحریم شود
 

مسلمانان نباید تنها به خشم و اعتراض اکتفا نمایند بلکه باید کالاهای کشورهای اهانت کننده یا حامیان آنها را تحریم کنند.

 

 

به نقل از خبرگزاری فارس ایلام فردا،در پی اقدامات موهنی که طی یکی دو سال اخیر علیه اسلام صورت گرفت که توطئه ننگین قرآن سوزی و انتشار تصاویر موهن درباره مقدسات اسلامی از آن جمله بودند و در همه این اقدامات شوم رد پای صهیونیسم بین‌المللی این غده سرطانی جهان اسلام نمایان است، این بار جهان استکبار با انتشار فیلمی توهین آمیز در باره ساحت نورانی پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) به میدان آمده است تا شدت کینه توزی و دشمنی خود را با این آیین نورانی به نمایش بگذارد.

 

جهان کفر بر این باور است که می‌تواند نور اسلامی را که شعاع‌های تابنده‌اش دل میلیون‌ها انسان آزاده را در اقصی نقاط کره زمین پر از امید و ایمان کرده است؛ خاموش گرداند غافل از آنکه نور خدا خاموش نشدنی نیست.

 

اهانت به پیامبران، قدسیان و افراد مورد احترام ادیان و مذاهب عملی است که هیچ مکتب و دین و مرامی آن را نمی‌پذیرد، بنابراین کسانی که دست به اهانت به پیامبر اکرم (ص) می‌زنند پیرو هیچ دین و مذهبی و مکتبی نیستند بلکه از شیطان لعین پیروی می‌کنند.

 

همانطور که همه می‌دانند اندیشه‌های اسلام هراسی که پس از 11 سپتامبر در جهان اوج گرفت در سال‌های اخیر به شکل اهانت‌های هنری، ترسیم کاریکاتور ، قرآن سوزی و ساخت فیلم خود را نشان داده است.

 

اگر چه دلیل اصلی این اهانت‌ها در موارد سابق عدم شناخت واقعی از آموزه‌های حکیمانه و الهی اسلام و قرآن بوده است اما حرکت اخیر همانطور که سازنده این فیلم در گفتگو با رسانه‌های امریکایی و اسرائیلی اعلام کرده است کاملا آگاهانه، عامرانه و با اهداف سیاسی صورت پذیرفته است.

 

نگاهی به اوضاع کنونی جهان اسلام علت این پدیده یعنی شدت گرفتن و علنی شدن مبارزه با اسلام را آشکار می‌سازد و علت چیزی جزگسترش بیداری مسلمین نیست.

 

حقیقت آن است که مسلمین در یکی دو دهه اخیر در شرق و غرب جهان اسلام و حتی در کشورهای غیر اسلامی، نهضت حقیقی و عمیقی را شروع کرده‌اند که باید نهضت تجدید حیات اسلام نامیده شود.

 

امروز که امریکا پرچمدار استکبار در مبارزه‌اش با حرکت بیداری اسلامی است نه تنها در این مبارزه ناعادلانه، سرشکسته و ناموفق است بلکه خود در درون خود نیز از لحاظ اقتصادی، امنیتی و سیاسی با مشکلات بزرگ و لاینحل روبروست و در برهه‌ای از زمان می خواهد افکار عمومی جهان را از مشکلات داخلی خود به جاهای دیگر سوق دهد.

 

در این مدت کوتاه که این فیلم موهن در امریکا ساخت و پخش شده است و به جای اینکه از یک میلیارد و نیم مسلمان غذرخواهی نماید و این حرکت موهن را محکوم نماید با کمال وقاحت اعلام می‌نماید که در کشور ما آزادی بیان داریم و ما نمی‌توانیم کسی را برای ابراز عقیده و بیان محکوم نماییم.

 

این در حالیست که اولا این آزادی بیان و عقیده نیست بلکه توهین به دین و ارزش‌های اسلامی و پیامبر عظیم الشان جهان و اسلام است، و اگر این آزادی بیان است چرا به انسان‌های آزادی خواه امکان تحقیق در مورد هولوکاست را نمی‌دهد و هرکس در این مورد تحقیق نماید او را زندانی و یا از بین می‌برد؟

 

چرا هر جا حرف حقی است و بر علیه آنهاست آنجا خط قرمز است و کس و کسانی نمی‌توانند به آن ورود نمایند اما شما به افراد خود فروخته و مزدورتان در هر کشوری که ندای مخالفت سر می‌دهد پول و امکانات می‌دهید تا برعلیه کشور و دولت و مذهب آن کشور مطالب و یا اقداماتی انجام دهند.

 

پس باید مجامع بین‌المللی به خود آیند و میزان را حق و حقیقت و عدالت را ملاک قرار دهند تا در این برهه کنونی که برهه بیداری اسلامی و آزادی خواهی است مردم آنها را بپذیرند و گرنه هر لحظه باید منتظر اقدام عملی و عاجل مردم بود.

 

مسئولان ایران اسلامی نیز باید پیگیر محاکمه مسئولان انتشار دهنده این فیلم در دادگاهی بین‌المللی عادلی باشند تا ضمن برخورد با آنها برای کسانی که قصد چنین حرکت یا حرکت های را داشته باشند دیگر قدرت چنین اقدامات موهن نسبت به هیچ یک از ادیان را نداشته باشند.

 

مسلمانان نباید تنها به خشم و اعتراض اکتفا نمایند بلکه باید کالاهای کشورهای اهانت کننده یا حامیان آنها را تحریم کنند.

 

در آخر لازم است تا کشور های اسلامی با تحریم تمام معاملات اقتصادی ، تجاری و صنعتی و روابط دیپلماتیک با امریکا و ایادی آنها تا عذر خواهی کامل آنها و محاکمه عاملان این حرکات موهن و اقدامات عاجل در این خصوص پا پس نکشند.




تاریخ: شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

. شاهد امّت ها و انبیا

از جمله ویژگی ها و اسامی پیغمبر صلی الله علیه و آله شاهد بودن آن حضرت نسبت به انبیای الهی است. علاّ مه اربلی در این باره می گوید:

«از جمله اسامی رسول خدا صلی الله علیه و آله «شاهد» است؛ چون آن حضرت در روز قیامت گواهی می دهد که پیغمبران وظیفه تبلیغ خویش را نسبت به امّتهای خود انجام داده اند.»52

خدای متعال در این باره می فرماید:

«فکیف اذا جِئنا من کلّ امّةٍ بشهید و جئنا بک علی هؤلاء شهیداً»؛53 حال آنها چگونه خواهد بود آن روزی که از هر امّتی شاهد و گواه و تو را نیز بر آنان به عنوان گواه می آوریم؟

پی نوشت ها:

* یا آسیاب شریعت یا آسیاب تکوین و تشریع.

** البته دین جاودان و شریعت پایدار، دین و آیین جهان شمول نبیّ مکرّم اسلام (ص) است و فقط آن حضرت مدارج کمال را در حدّ نهایی آن در عالم امکان طی کرد.

1. بقره / 253.

2. اسراء / 55.

3 و 4. تفسیر صافی، ملاّ محسن فیض کاشانی، دارالمرتضی، مشهد، چ 1، ج 3، ص 198.

5. آموزش عقاید، (دوره کامل سه جلدی)، محمّدتقی مصباح یزدی، شرکت چاپ و نشر بین الملل (وابسته به انتشارات امیر کبیر)، چ 8، 1381، ص 238.

6. تفسیر صافی، ج 5، ص 169.

7. صف / 6 .

8. تفسیر موضوعی قرآن کریم (سیره رسول اکرم (ص) در قرآن)، نشر اسراء،قم،چ1،1376،ج8،ص21.

9. شرح مقدّمه قیصری، سیّد جلال الدّین آشتیانی، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چ 4، 1375، ص 861.

10. اثبات ولایت، انتشارات نیک معارف، چ 1، 1375، ص 67 .

11. بحارالانوار، ج 37، ص 208.

12. تسنیم، عبداللّه جوادی آملی، اسراء، قم، چ 1، 1378، ج 1، ص 253.

13. بحارالانوار، ج 92، ص 19.

14. ر. ک: اسراء / 88 .

15. ر. ک: هود / 13.

16. ر. ک: یونس / 38.

17. مائده / 48.

18. زخرف / 4.

19. همان / 3.

20. نمل / 6 .

21. ر. ک: تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 8 ، ص 22، 41، 46 و 50.

22. احزاب / 40.

23. تفسیر صافی، ج 4، ص 193 و 194.

24. برای نمونه، ر. ک: بحارالانوار، ج 37، ص 253 به بعد؛ سنن ابن ماجه، تحقیق: مأمون شیحا، دارالمعرفة، بیروت، چ 1، 1416ق. ج 1، ص 82 ؛ مسند احمد، ج 1، ص 177، 182 و 183.

25. آموزش عقاید، ص 287؛ عقاید تطبیقی، حسین رجبی، دفتر نمایندگی رهبری در امور اهل سنّت بلوچستان، قم، چ 1، 1380، ص 165.

26. ر. ک: تفسیر صافی، ج 4، ص 193.

27. ر. ک: مجمع البیان، طبرسی، دارالمعرفة، بیروت، 1408ق، ج 7 و 8، ص 562.

28. تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 8، ص 23.

29. شرح فصوص الحکم، قیصری، تحقیق و تعلیق: سیّد جلال الدّین آشتیانی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چ 1، 1375، ص 95.

30. تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 8، ص 24.

31. ر. ک: تسنیم، ج 1، ص 428.

32. همان، ص 45.

33. بحارالانوار، ج 39، ص 213.

34. همان، ج 9، ص 294.

35. ر. ک: تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 8، ص 28 ـ 26؛ تسنیم، ج 2، ص 419 و 420.

36. دعای کمیل.

37. توبه / 74.

38. ر. ک: تفسیر موضوعی قرآن کریم،ج8،ص38ـ36.

39. تفسیر صافی، ج 2، ص 177.

40و41.تفسیرموضوعی قرآن کریم،ج8،ص30،57و58.

42. نور / 63 .

43. بحارالانوار، ج 16، ص 400.

44. تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 8، ص 131ـ129.

45. توحید، شیخ صدوق، تصحیح: سیّد هاشم حسینی طهرانی، جامعه مدرّسین، قم، ص 18.

46. همان ،ص 283.

47. انفال / 33.

48. ر. ک: نهج البلاغه، حکمت 88 .

49. اطیب البیان، ج 6 ، ص 112 و 113.

50. تفسیر نور، محسن قرائتی، ج 4، ص 327 و 328.

51. تفسیر المیزان، بنیاد علمی و فکری علاّ مه طباطبایی، 1363، ج 9، ص 109.

52. کشف الغمّه، اربلی، منشورات شریف رضی، قم،




تاریخ: شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

. نخستین مسلمان

در قرآن، رسول خدا صلی الله علیه و آله خویش را به عنوان نخستین مسلمان معرّفی فرموده است: «... انا اوّل المسلمین» ممکن است تصوّر شود منظور آیه، آن است که آن حضرت در میان امّت خویش، نخستین مسلمان است؛ ولی ظاهراً معنایی فراتر و بسیار گسترده تر، مورد نظر آیه است و آن، تقدّم رُتبی آن حضرت در «اسلام» بر تمامی انسان ها و پیامبران و اولیای الهی است. علاّمه فیض کاشانی در این باره می گوید:

«...انّه اوّل من اجاب فی المیثاق فی عالم الذّر کما ورد عنهم علیهم السلام. فاسلامه متقدم علی اسلام الخلایق کلّهم؛... آن گونه که از ائمه علیهم السلام حکایت شده، آن حضرت نخستین کسی است که در «عالم ذَرّ» به «میثاق الهی» پاسخ گفت. بنابراین، اسلام ایشان بر اسلام تمامی مردم مقدّم است.»39

آیة اللّه جوادی آملی در تفسیر این آیه می گوید:

«منظور از «اوّل المسلمین» اوّلیت ذاتی است که احیاناً از آن به اوّلیت رُتبی یاد می شود. خدای سبحان درباره هیچ پیامبری تعبیر به «اوّل المسلمین» ندارد... تنها کسی که قرآن از او به عنوان «اوّل المسلمین» یاد می کند، رسول اکرم صلی الله علیه و آله است. معلوم می شود این اوّلیت، زمانی و تاریخی نیست؛ زیرا اگر منظور اوّلیتِ زمانی بود، هر پیغمبری نسبت به قوم خویش اوّل المسلمین بود و انبیای پیشین نیز به طریق اولی می توانستند مصداق این اوّلیت باشند. از این که خدای سبحان تنها به پیغمبر اسلام فرمود: «بگو: مأمورم که اوّل المسلمین باشم»، برای آن است که وی اوّل صادر یا اوّل ظاهر است؛ یعنی در رتبه وجودی او هیچ کس قرار ندارد. چنان که آن حضرت در قیامت [هم] اوّل کسی است که محشور می شود.»40

6. تجلیل در خطاب

خدای سبحان در خطاب به حضرت آدم علیه السلام می فرماید: «یا آدم اسکن انت...» و خطاب به حضرت نوح علیه السلام : «یا نوحُ اِنَّه لیس من اهلک»؛ و خطاب به حضرت ابراهیم علیه السلام : «یا ابراهیم اعرض...» و خطاب به حضرت موسی علیه السلام : «یا موسی، اقبل و لاتخف»؛ و خطاب به حضرت داوود علیه السلام : «یا داوود اِنّا جعلناک» و... اما وقتی می خواهد پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله را خطاب کند، حُرمت خاصّی قائل شده، نام ایشان را نمی برد و با تعبیرات تجلیل آمیزی چون: «یا ایّها النّبی» و «یا ایّها الرّسول» خطاب می فرماید و اگر احیاناً خطاب «یا ایّها المزّمّل» و «یا ایّها المدّثّر» هست، ناظر به نکته لطیف تاریخی است.

خداوند از دیگران هم خواسته که رسول خدا صلی الله علیه و آله را محترمانه صدا زده، مانند سایر مردم فرا نخوانند:41 «لاتجعلوا دعاء الرّسول بینکم کدعاء بعضکم بعضاً»42؛ پیامبر را میان خود مانند دیگران صدا نکنید.

فقط در چهار جای قرآن نام آن حضرت به صراحت ذکر شده است:

1. سوره آل عمران، آیه 144:«و ما محمّد الاّ رسول...»

2. سوره احزاب، آیه 40: «ما کان محمّد ابا احد...»

3. سوره محمّد، آیه 2:«... و آمنوا بما نزّل علی محمّد...»

4. سوره فتح، آیه 29: «محمّد رسول اللّه...»

برخی گفته اند که علّت ذکر نام پیامبر صلی الله علیه و آله در این آیات، آن است که در آیات مزبور از رسالت آن حضرت سخن به میان آمده و لذا می بایست به صراحت نام ایشان برده می شد.43

7. آورنده افضل کلمات

ارزش و اعتبار هر انسان به میزان علم و هنر وی است. اگر علم و هنر انسان در حدّ نازل باشد، ارزش وجودی او نیز در همان حد است، و اگر در حدّ متوسّط یا عالی باشد، ارزش وجودی او هم در حدّ متوسّط یا عالی است. ارزش «علم» به علوم بستگی دارد؛ نیز علم در درجه ارزشمندی، تابعِ معلوم است و ذاتاً ارزشی ندارد. به دلیل این که معلوم های جهانِ هستی، یکسان نیستند، علوم هم یکسان نخواهند بود. از آنجا که هیچ موجودی به اندازه خداوند در هستی سهم ندارد، پس هیچ علمی به اندازه «خداشناسی» ارزش و اهمیّت ندارد. بر این اساس است که ارزش عالمان خداشناس از غیر آن مشخّص می گردد.44 از آنجا که در رأس این گروه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قرار دارد، او افضل علما و انبیاست. از این که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نه من و نه هیچ پیامبری قبل از من، کلمه ای همانند کلمه «لا اله الاّ اللّه» نگفته ایم،45 معلوم می شود که اصل همه معارف، «توحید» است و سایر امور به آن بازمی گردد. کمالاتی که مربوط به عقاید، اخلاق و اعمال صالح است نیز به توحید باز می گردد. رسول خدا صلی الله علیه و آله موحّدِ تام، و کامل ترین انسان است؛ از این رو، ارزش ایشان از لحاظ توحید، از سایرین کامل تر است و ایشان اسوه دیگران می باشد.46

8. مانع نزول عذاب

یکی از ویژگی های رسول خدا صلی الله علیه و آله آن است که تا وقتی که میان امّت خویش بودند، عذاب بر آنان نازل نمی شد. خداوند عزیز در این باره می فرماید: «و ما کان اللّه لیعذّبهم و انت فیهم»47؛ تا آن زمان که تو در میان مردم هستی، خداوند آنان را عذاب نمی کند.

امیر مؤمنان علیه السلام در این باره فرمود:

«در زمین، دو امان از عذاب الهی بود که یکی از آنها برداشته شد؛ پس دیگری را دریابید و بدان چنگ زنید. امانی که برداشته شده، رسول اللّه صلی الله علیه و آله بود...»48

در تفسیر آیه فوق، نظریات گوناگونی ارائه شده است: سیّد عبدالحسین طیّب می گوید:

«مراد [از کسانی که عذاب الهی از آنان با وجود پیامبر صلی الله علیه و آله نفی شد[ مؤمنان ضعیف الایمان هستند که اسلام آورده اند و احکام اسلام را پذیرفتند، لکن زیر بار ولایت علی علیه السلام نرفتند. حکمت این که عذاب بر اینها در دنیا نازل نشده... برای این است که صورت اسلام باید محفوظ باشد و اگر این «ظاهر مسلمانان» هلاک شوند، کفّار حمله می کنند و یاوران پیغمبر صلی الله علیه و آله کم می شوند و دستگاه اسلام برچیده می شود؛ لذا می فرماید: «و ما کان اللّه لیعذّبهم و انت فیهم»».49

برخی از مفسّران، مراد از عذابِ نفی شده را، عذاب عمومی بر تمامی مسلمانان می دانند. در تفسیر نور می خوانیم:

«منظور از نفی عذاب، برداشته شدن عذاب عمومی از مسلمانان به برکت وجود پیامبر صلی الله علیه و آله است؛ مثل عذاب های اقوام پیشین و گرنه اشخاصی در موارد خاصّی گرفتار عذاب الهی شدند. در احادیث است که خداوند به خاطر وجود برخی افراد پاک و علمای ربّانی، عذاب را از مردم دیگر برمی دارد.»50

در تفسیر المیزان نیز آمده است:

«مراد به عذاب که در آیه نفی شده، عذاب آسمانیِ موجب استیصال است که این امّت را مانند عذابِ سایر اُمم شامل می شود. و خداوند سبحان در این آیه، این چنین عذاب را از این امّت مادام که رسول خدا صلی الله علیه و آله زنده و در میان آنان است و همچنین بعد از درگذشت آن جناب، مادام که امّت استغفار می کنند، نفی کرده است.»51




تاریخ: شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

این بیان عرشی به طور آشکار، به فضیلت کلام اللّه مجید بر تمامی گفته ها و سخنان، حتّی گفته ها و سخنان انبیای پیشین که در قالب وحی تجلّی نموده، تأکید کرده است و شاید گرانسنگ ترین تعریف و توصیف از قرآن مجید باشد؛ کتابی که کسی توانایی آوردنش را ندارد، گرچه تمام انس و جن در این زمینه با یکدیگر همکاری کنند؛14 حتّی توانایی آوردن دو سوره مانند قرآن را ندارند.15 بالاتر آنکه، حتّی یک سوره هم نمی توانند بیاورند.16

نظیر این ویژگی ها درباره هیچ کتاب آسمانی دیده نشده است. از این جا می توان به طور قطعی، حکم کرد که قرآن مجید افضل از دیگر کتاب های آسمانی است و آورنده قرآن نیز افضل از انبیای پیشین است.

از سوی دیگر، خداوند می فرماید:

«و انزلنا الیک الکتاب بالحقّ مصدّقاً لما بین یدیه من الکتاب و مهیمناً علیه»17؛ و ما بر تو قرآن فرستادیم که کتب آسمانیِ پیشین را تصدیق کرده، بر آنها سیطره و اشراف دارد.

بنابراین، قرآن مجید در صدر کتاب های آسمانی قرار دارد، آورنده آن هم باید چنین باشد؛ زیرا مقام علمی و شخصیت معنوی هر پیغمبر در کتاب آسمانی او تجلّی می کند، مقام حضرت موسی علیه السلام در حدّ تورات و مقام حضرت مسیح علیه السلام در حدّ انجیل جلوه گر شده است. انبیای پیشین نیز در حدّ کتب و صحف آسمانی خود ظهور کرده اند.

وقتی سیطره و فضیلت قرآن بر همه کتاب های انبیای پیشین ثابت گردد، سیطره و اشراف و فضیلت رسول خاتم صلی الله علیه و آله هم بر سایر اولیای الهی و انبیای عظام ثابت می گردد؛ چون پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله در حدّ قرآن و نمونه اعلای آن است و قرآن، «مُهَیْمِن» است، پس پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله هم «مُهَیْمِن» است.

زمانی می توانیم سیره علمی رسول خدا صلی الله علیه و آله را بشناسیم که حقیقت قرآن را بشناسیم و چون شناخت حقیقت قرآن مقدور همه نیست، حقیقت پیغمبر صلی الله علیه و آله را نیز همگان نمی توانند بشناسند. توضیح این مطلب از این قرار است که قرآن کریم دارای نشئه کثرت، تفصیل، ترکیب و نشئه وحدت، بساطت و اجمال است. خداوند راجع به مرحله عالی آن می فرماید: «و انّه فی امّ الکتاب لدینا لعلیّ حکیم».18؛ قرآنی را که شما تلاوت می کنید، ریشه اش نزد خداست. آنجا مادر و باطنِ همه مراحل بعدی قرآن است. راجع به مرحله نازل آن ـ که مقام لفظ و کثرت باشد ـ می فرماید: «انّا جعلناه قرآناً عربیّاً...»19 پس قرآن گذشته از وجود لفظی در عالم کثرت، دارای وجود نوری و بسیط نیز هست. خدای سبحان پس از معرّفی قرآن می فرماید:

تو ای پیامبر! نزد خدای حکیم و علیم، قرآن را می آموزی؛ «و انّک لتلقّی القرآن من لدن حکیم علیم»20 قرآن پیش خدا، امّ الکتاب است. پس تو امّ الکتاب را فرامی گیری و عین آن می شوی.

تکلیف مرحله نازل قرآن هم معلوم است که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را توسّط جبرئیل دریافت کرده است. پس ایشان به تمامی مراحل قرآن آگاه بوده و برای همین است که شناخت پیغمبر صلی الله علیه و آله بدون شناخت قرآن ممکن نیست و کسی تا قرآن، مخصوصاً مرحله امّ الکتاب آن را نشناسد، نمی تواند آن حضرت را بشناسد.21

3. خاتمیّت

خداوند در قرآن می فرماید:

«ما کان محمّداً ابا احد من رجالکم ولکن رسول اللّه و خاتم النّبیّین و کان اللّه بکلّ شی ء علیماً»؛22 محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نبوده ولی رسول خدا و خاتم پیامبران است. و خداوند به همه چیز داناست.23

در زیارت امیرمؤمنان علیه السلام در روز غدیر آمده است:

«السّلام علی محمّد رسول اللّه خاتم النّبیّین و سیّد المرسلین... الخاتم لما سبق...؛ سلام بر محمّد، رسول خدا، خاتم پیامبران و سرور رسولان... خاتم پیشینیان...»

در این زیارت شریف و صدها روایت به موضوع «خاتمیّت پیامبر صلی الله علیه و آله » اشاره شده است. از جمله، حدیث «منزلت» است که شیعه و سنّی به طور متواتر آن را از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده اند. در حدیث «منزلت»، پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله به امام علی علیه السلام فرمود:

«اما ترضی أنْ تکون منّی بمنزلة هارون من موسی الاّ انّه لا نبیّ بعدی24؛ آیا راضی نیستی که نسبت به من، به منزله هارون به موسی باشی، جز آن که پیامبری پس از من نیست؟»

در دین اسلام، مسئله «خاتمیّت» جزو بدیهیات و ضروریات دینی است و منکر آن کافر شمرده شده است. بیگانگان هم می دانند که این موضوع از جمله باورهای انکارناپذیر مسلمانان است.25

جاودانگی و خاتمیّت

بایستی میان موضوع «خاتمیّت پیغمبر» اسلام صلی الله علیه و آله و موضوع «جاودانگی دین اسلام» تفکیک گذاشته، در اثبات آن هم دلیل یا دلایل جداگانه عنوان کرد؛ زیرا گرچه با پذیرش جاودانه بودن این دین، احتمال مبعوث شدن پیامبری که شریعت جدیدی آورده، دین اسلام را نسخ کند، نفی می شود، ولی احتمال آمدن پیامبری که مبلّغ و مروّج و رسول همین دین باشد، نفی نمی شود.

در پاسخ به این اشکال، می توان از ظاهر آیه 40 سوره احزاب «... خاتم النّبیّین» و احادیثی که در آنها آمدن «نبیّ» بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله نفی شده، استفاده کرده، گفت: چون دایره نبوّت اعم از دایره رسالت است، با نفی آمدن نبیّ، امکان آمدن رسول (مبلّغ و مروّج) هم نفی می شود.

مفهوم خاتمیّت

کلمه «خاتم» در آیه 40 سوره احزاب، به فتح و کسرِ حرف «تاء» قرائت شده است.26 اگر به کسر قرائت شود، ترکیب آن با «النّبیّین» این معنا را می دهد که آن حضرت پایان دهنده پیامبران است. و اگر به فتح قرائت شود، بدین معناست که آن حضرت، آخر پیامبر خداست. در معنای اخیر، گویا سلسله انبیا به نامه ای تشبیه شده که مُهر آن به واسطه رسول خدا صلی الله علیه و آله زده شده است.27

آیة اللّه جوادی آملی در این باره می نویسد:

«خاتَم؛ یعنی مُهر، که در پایان نوشته ها قرار می گیرد... انبیا، کتاب حق و کلام حقّند. خدای سبحان با فرستادن آنها برای جوامع بشری پیام می فرستد. پس از پایان گفتار و کلماتش، سلسله نبوّتشان را با فرستادن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ختم، و صحیفه رسالت آنان را با وجود مبارک خاتم المرسلین مُهر کرده است. پس هرگز جا برای نبوّت و رسالت دیگری نیست.»28

برتر از همه پیامبران علیهم السلام

«همان طور که رسول اکرم صلی الله علیه و آله در قوس نزول، سرسلسله انسان های کامل است؛ چون «اوّل ما خلق اللّه»29 است، در قوس صعود نیز اوج و قلّه غایی رسالت است؛ چون خاتم انبیا است.

از این جمله، نه تنها استفاده می شود که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله واجد همه مزایای مشترک، و مزایای فرد فرد انبیا و بعضی از خصایص ویژه است که انبیای قبلی فاقد آن بوده اند... استفاده می شود که تا روز قیامت احدی بهتر از پیغمبر اسلام نخواهد آمد؛ زیرا... اگر کامل تر از وی یافت می شد، حتماً او به مقام خاتمیّت می رسید نه رسول اکرم صلی الله علیه و آله .»30

4. عبودیّت

«عبادت»، تنها راه تقرّب به خدای سبحان است. لذا در قرآن کریم، روایات و دعاهای اهل بیت علیهم السلام ، در بیان مقامات گوناگون پیامبران و اولیای الهی، ابتدا سخن از عبادت آنان است. در تشهّد نماز هم پیش از شهادت به رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، عبودیّت و بندگی آن حضرت ذکر می شود؛ زیرا عبادت، نسبت عبد با مولاست ولی رسالت، نحوه ارتباطی عبد با سایر بندگان خداست. بدین سبب که ارتباط انسان با خدا، مقدّم بر ارتباط او با انسان هاست، بندگی رسول خدا صلی الله علیه و آله بر رسالتش فضیلت دارد.31

قرآن کریم وقتی می خواهد تعبیر «عبد» را نسبت به انبیای الهی ـ به غیر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ـ به کار برد، آن را همراه نام آنان استعمال می کند؛ مثلاً می فرماید:

«و اذکر عبادنا ابراهیم و اسحق و یعقوب...»32، اما در مورد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، تنها به صورت «عبدُه» استعمال می کند. در آیه اوّل سوره فرقان، می فرماید: «تبارک الّذی نزّل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیراً»؛ متبارک است خدایی که فرقان را بر بنده اش نازل کرد...

نیز در ابتدای سوره اسراء می فرماید: «سبحان الّذی اسری بعبده لیلاً...»؛ منزّه است خدایی که بنده اش را در پاسی از شب به معراج برد...

همچنین در آیه اوّل سوره کهف، می فرماید: «الحمد للّه الّذی انزل علی عبده الکتاب» ؛ ستایش از آنِ خدایی است که بر بنده اش کتاب نازل کرد...

در آیات فوق و نظیر آنها، نه پیش از کلمه «عبد» نام مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله برده شده و نه بعد از آن؛ بلکه خداوند آن را به صورت مطلق مطرح فرموده است! و این، گویای انصراف این واژه به کامل ترین فرد آن است که رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد. این، خود فضیلت غیر قابل انکار و بسیار والایی برای آن حضرت نسبت به دیگر پیامبران الهی است. خدای سبحان، بنده مطلق در همه عصرها را رسول اکرم صلی الله علیه و آله می داند. از این رو، حضرت آدم علیه السلام و پیامبران بعدی در زیر لوای این عبد مطلق می باشند: «آدم و من دونه تحت لوائی یوم القیامة».33

همه پیامبران و معصومان علیهم السلام تحت لوای عبدِ محض و عبدِ مطلق خداوند؛ یعنی رسول اکرم صلی الله علیه و آله هستند. رسول خدا صلی الله علیه و آله سیّد الأوّلین و الآخرین است؛ چنان که می فرماید: «انا سیّد ولد آدم و لافخر. انا خاتم النّبیّین و امام المتّقین و رسول ربّ العالمین»34

و این سیادتِ مطلق، تنها به برکتِ عبودیّتِ مطلق اوست. و کسی به این مقام نایل می شود که از همه قیدها، رها و آزاد شده باشد.35 وقتی رسول اکرم صلی الله علیه و آله عبد کامل و مطیع محض خدا باشد، چون طاعت خدا، مایه غنا و بی نیازی است (و طاعته غنی)36 رسول خدا صلی الله علیه و آله که مظهر و مرآت آن خدای بی نیاز و غنی است، هم خود غنی خواهد بود و هم مایه بی نیازی دیگران می گردد. برای همین، خداوند می فرماید:

«... اغنیهم اللّه و رسوله...».37

از این که خدای متعال، اِغنای پیامبر صلی الله علیه و آله را در ردیف اِغنای خویش بیان فرموده، فهمیده می شود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مظهر این نام شریف است. خدای متعال هرگاه صفتی را برای پیامبری ثابت می داند، آن را اصالتاً از خود دانسته، انبیا را صُوَر مرآتی و مظاهر خویش می داند، لیکن صفت برجسته «اِغنا» را جز به رسول اکرم صلی الله علیه و آله به کسی اسناد نداده است. البته آن حضرت مظهر و مرآت کلّیه اسمای حُسنای الهی است و اختصاصی به «اِغنا» ندارد.38




تاریخ: شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان
برتری رسول خدا (ص) بر همه پیامبران


پدید آورنده : محمد اصغری نژاد ، صفحه

دیباچه

آیا پیامبران الهی در یک رتبه و درجه اند یا میان این فرزانگان بی بدیل جهان خلقت، تفاوت وجود دارد؟

با مراجعه به عقل و نقل، می توان گفت: پیغمبران الهی در مقام و منزلتِ واحدی نیستند بلکه جایگاه های گوناگونی در پیشگاه الهی دارند. قرآن مجید در این خصوص می فرماید:

«تلک الرّسل فضّلنا بعضهم علی بعض»1؛ آن پیامبران، برخی را نسبت به برخی برتری دادیم.

نیز می فرماید:

«لقد فضّلنا بعض النّبیّین علی بعض»2؛ مطمئنّاً ما بعضی از پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم.

در روایات هم به این موضوع تأکید شده است. امام صادق علیه السلام فرمود:

«سادة النّبیّین و المرسلین خمسة... ـ و هم اولوالعزم من الرّسل و علیهم دارت الرّحی ـ نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمّد صلّی اللّه علیه و آله و علی جمیع الأنبیاء؛3 سیّد و سرور پیامبران و مرسلان... ـ که پیامبران اولوالعزم هستند و آسیاب خلقت* به برکت وجودشان می چرخد ـ پنج تن اند: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمّد (که درود و سلام خدا بر او و آلش و تمامی پیامبران باد).»

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

«انّ اللّه تعالی فضّل انبیائه المرسلین علی الملائکة المقرّبین و فضّلنی علی جمیع الأنبیاء و المرسلین...4؛ خدای متعال، پیامبران مرسل خویش را بر فرشتگان مقرّبش برتری داد و مرا بر تمامی پیامبران و مرسلان...»

شاید بتوان از این دو حدیث برداشت کرد که در مجموع، فرستادگان الهی برای انسان، به ترتیب رتبه و مقام، عبارتند از: نبیّ، مرسل و اولوالعزم که در رأس آنان، پیغمبر گرامی اسلام علیه السلام قرار دارد.

آیة اللّه مصباح یزدی در این باره می گوید:

«نبیّ از نظر مصداق (نه از نظر مفهوم) اعم از رسول است؛ یعنی همه پیامبران، دارای مقام نبوّت بوده اند ولی مقام رسالت، اختصاص به گروهی از ایشان داشته است. و به حسب روایتی... تعداد رسولان، سیصد و سیزده نفر می باشد، و طبعاً مقام ایشان بالاتر از مقام سایر انبیا خواهد بود، چنان که خود رسولان هم از نظر مقام و فضیلت، یکسان نبوده اند و بعضی از ایشان به مقام امامت نیز مفتخر گردیده اند.»5

از نظر عقلی، می توان گفت: گستردگیِ حوزه عملیاتی پیامبران، ارتباط مستقیم و تنگاتنگی با سعه وجودی آنان دارد؛ یعنی پیشرفت و تکامل هر پیغمبر در میدان علم و عمل و بهره برداری او از دانش های لدنّی و الهی در قالب وحی و الهام ـ با واسطه یا بی واسطه ـ با دایره و حوزه شریعت و محدوده تبلیغاتی وی تناسب و سنخیت دارد؛ تا جایی که برخی از آن وجودهای مقدّس فقط در حدّ «نبیّ» باقی ماندند و برخی مأمور ارسال پیام های الهی به مردم شده، تحت عنوان «مُرْسَل» مطرح گشتند؛ و برخی صاحب و آورنده شریعت به شمار آمده، حقیقت «اولوالعزم» را تشکیل دادند و برخی به علّت آن که گستره زمان و مکان را درنوردیده و فائق بر تمام کمالات و ویژگی های معنوی در عالم امکان گشتند، شریعتشان شامل جنّ و انس شد و جاودانه باقی ماندند.**

شاخص های برتری پیامبر صلی الله علیه و آله

1. بشارتهای انبیای گذشته

«بشارت» را می توان بازگویی خبری که سرور و شادی در بردارد، معنا کرد. بدیهی است که تنها در صورتی شنونده از شنیدن خبری مسرور می شود که به حقیقت یا واقعیتِ تازه ای که فاقد آن بوده یا مثل و مانند نداشته، دست پیدا کند. بر پایه بعضی از اخبار، پیغمبران الهی همواره به آمدن حضرت محمّد صلی الله علیه و آله مژده می دادند. امام باقر علیه السلام فرمود:

«لم تزل الأنبیاء تبشّر بمحمّد حتّی بعث اللّه المسیح عیسی بن مریم علیه السلام فبشّر بمحمّد صلی الله علیه و آله ؛6 پیغمبران همواره به آمدن محمّد صلی الله علیه و آله مژده می دادند، تا آن که خداوند حضرت مسیح، عیسی بن مریم علیه السلام را مبعوث کرد. او به رسالت محمّد صلی الله علیه و آله بشارت داد.»

قرآن مجید درباره این مژده حضرت عیسی علیه السلام می فرماید:

«و اذ قال عیسی ابن مریم: یا بنی اسرائیل انّی رسول اللّه الیکم مصدّقاً لما بین یدیّ من التوریة و مبشّراً برسول یأتی من بعدی اسمه احمد...»؛7 و هنگامی که عیسی بن مریم گفت: ای فرزندان اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما، تصدیق کننده کتابی که پیش از من فرستاده شده، هستم و بشارت دهنده به رسولی که بعد از من می آید و نامش «احمد» است...»

از این که تمامی پیامبران الهی به تشریف فرمایی رسول خدا صلی الله علیه و آله بشارت داده اند، مشخّص می شود که آن حضرت دارای ویژگی یا ویژگی های منحصر به فردی بوده که دیگران فاقد آن بوده اند. بنابراین ایشان از تمامی انبیا و رسولانِ پیشین برتر بوده است.

آیة اللّه جوادی آملی در تفسیر آیه فوق می گوید:

«بشارت در موردی است که پیامبر بعدی مطلب نو و تازه ای برای امّتش یا برای دیگران بیاورد. اگر پیغمبر خاتم در سطح انبیای گذشته... سخن گفته باشد... مجالی برای بشارت نبود... از این که... عیسای مسیح به قومش فرمود: «من... آمدن پیامبری را بشارت می دهم.»، معلوم می شود که رسول اکرم صلی الله علیه و آله از حضرت عیسی علیه السلام ، افضل و قرآن از انجیل، بالاتر... است، پس رسول اکرم صلی الله علیه و آله بر اساس تبشیر حضرت مسیح علیه السلام ، همه مزایای علمی انبیای گذشته را ـ که عیسای مسیح داشت ـ و همه مزایای خاصّه عیسای مسیح را داراست.»8

انّی و ان کنتُ ابن آدم صورة و لی فیه معنیً و شاهد بأبوّتی
من به ظاهر گرچه ز آدم زاده ام لیک معناً جدِّ جدّ افتاده ام
بودم آن روز من از طایفه دُردکشان که نه از تاک، نشان بود و نه از تاکْ نشان9

شیخ علی نمازی درباره کمالات و افضلیت خاتم پیامبران می گوید:

«از قطعیاتِ روایات متواتره است که تمام کمالات و علوم انبیا و مرسلین برای پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله جمع شده با زیادتی های بسیار»10.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله در خطبه غدیریه فرمود:

«ای مردم! هیچ علمی نیست مگر آن که خداوند سبحان آن را در من احصا و ضبط نموده است.»11

علوم انبیای گذشته از جمله آنهاست. لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله افضل و اکمل از پیغمبرانِ پیشین است؛ زیرا دانش های آن حضرت منحصر به دانستنی های پیامبرانِ پیشین نبوده است.

2. ره آورد آسمانی و نمونه اعلای آن

امیر مؤمنان علیه السلام درباره مقام بی بدیل و والای قرآن می فرماید:

«خدای سبحان، کتابی آسمانی بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرو فرستاد و آن، نوری است که خاموشی ندارد، و چراغی است که افروختگی آن زوال ناپذیر است، و دریایی ژرف است که قعر آن به چنگ ادراک آدمی [بشر عادی] نمی افتد، و راهی است که در آن گمراهی نیست، و شعاعی است که روشنی آن تیرگی نگیرد...؛ خداوند آن را فرونشاننده تشنگی علمی دانشمندان و خرّمی دل های فقیهان و راه روشن سالکانِ صالح قرار داد. قرآن کریم دارویی است که پس از آن بیماری نمی ماند...، و پناهگاهی است که قلّه بلند آن مانع دشمن است.»12

حضرت محمّد صلی الله علیه و آله فرمود:

«فضل القرآن علی سائر الکلام کفضل اللّه جلّ جلاله علی خلقه13؛ برتری قرآن نسبت به دیگر سخنان، مانند برتری خداوند ـ جلّ جلاله ـ بر خلق اوست.»




تاریخ: شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

شایداین سوال برای شما دوستان هم مطرح شده باشه که چرا پیامبران (تا آنجایی که می شناسیم و خصوصاً پیامبران اولوا العزم) همه در محدوده خاص جغرافیایی (تقریباً خاورمیانه) ظهور کرده و مثلاً در سایر نقاط جهان همچون آفریقا اروپا و یا آمریکا پیامبری را نمی شناسیم؟
درپاسخ به این پرسش نخست باید دانست یکی از مهمترین وظایف پیامبران به ویژه پیامبران اولوا العزم، هدایت و داوری میان مردمی است که به دلیل شکل گیری نظام اجتماعی و تزاحم منافع با همدیگر اختلاف پیدا کرده بودند زیرا انسان ها در ابتدا به صورت گروه های کوچک و به طور اشتراکی زندگی می کردند. اما رفته رفته با پیدایش آتش و فلز و گسترش امکانات، برخی بر برخی سلطه پیدا کردند و بسیاری از هدایت الهی دور شدند و آن یکپارچگی اولیه را از دست دادند. این بحران ها بیشتر در سرزمین های با تمدن کهن که به طور عموم در منطقه خاورمیانه بودند شکل گرفت. از این رو بیشتر پیامبران و به ویژه پیامبران اولوا العزم در این مناطق مبعوث شدند.
چنان که در قرآن مجید نیز می خوانیم:«کان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه و ما اختلف فیه الا الذین اوتوه من بعد ماجاءتهم البینات بغیا بینهم فهدی الله الذین ءامنوا لما اختلفوا فیه من الحق باذنه والله یهدی من یشاء الی صراط مستقیم؛: مردم، امتی یگانه بودند؛ پس خداوند پیامبران را نوید آور و بیم دهنده برانگیخت و با آنان، کتاب [خود] را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داوری کند. و جز کسانی که [کتاب] به آنان داده شد - پس از آن که دلایل روشن برای آنان آمد - به خاطر ستم [و حسدی] که میانشان بود [هیچ کس] در آن اختلاف نکرد. پس خداوند آنان را که ایمان آورده بودند، به توفیق خویش، به حقیقت آنچه که در آن اختلاف داشتند هدایت کرد و خدا هر که را بخواهد به راه راست هدایت می کند»  (بقره، آیه 213).
برای توضیح بیشتر نظر شما را به مطالب زیر جلب می کنیم:
اولاً، یکی از لوازم نبوت عامه این است که هیچ مردمی بدون راهنما نیستند و  ممکن نیست خداوند ملتی را بدون رهنما رها کند زیرا خدا مربی و مدبر انسان است و انسان  مسافری است که عوالمی را پشت سر گذاشته و عوالمی پیش روی دارد انسان بدون  راهنمایی وحی نمی‏داند از چه عوالمی آمده است و به کدام عوالم می‏رود قرآن کریم در این  مورد می‏فرماید هیچ امتی بدون پیغمبر و راهنما نخواهد بود «ان من امه إلاخلا فیها نذیر»، (فاطر،  آیه 24) امکان ندارد جمعیتی در منطقه‏ای زندگی کنند و خداوند برای آنان راهنما نفرستد  خداوند مردم را خواه موحد و خواه غیر موحد از نبوت جدا نمی‏کند اصولاً نبوت از بشریت  جدا نمی‏شود یعنی ممکن نیست در عصری یا نسلی در سرزمینی گروهی زندگی کنند و برای  آنان نبوت نباشد و ممکن نیست جامعه بشری را بیافریند و وحی و سروش غیبی را خلق  نکند زیرا جامعه بدون وحی حیات انسانی نخواهد داشت.
  انفکاک بشریت و نبوت ممکن نیست یا خود پیغمبر در یک جامعه معین به سر می‏برد و یا  نماینده و جانشین او و یا کتاب و تعالیمش.
  این که در غرب پیامبری ظهور کرده است یا نه باید گفت ممکن است در آن قسمتها  جمعیتی نبوده و یا اگر بوده ما دلیلی نداریم که خداوند برای آنها انبیایی نفرستاده است چون  همه انبیایی که آمار و نامشان در جوامع روایی هست تنها نام بعضی در قرآن ذکر شده است  خدای سبحان می‏فرماید: «منهم من قصصنا علیک و منهم من لم نقصص علیک»؛ ما پیش از تو رسولانی  فرستادیم سرگذشت گروهی از آنان را برای تو باز گفته و گروهی را برای تو بازگو نکرده‏ایم، (غافر، آیه 78) لذا  شاید در غرب نیز انبیایی بوده‏اند که در قرآن قصه آنان نیامده است و علت عدم ذکر نام و  قصه آنان در قرآن این است که کتاب و آثار تبلیغی آنها برای مردم مشرق زمین و خاورمیانه  اصلاً آشنا نبود، (تفسیر موضوعی ج 6 آیت عبدالله جوادی آملی).
  ثانیا، باید راهی ورای حس و عقل باشد که بتوان از آن برای هدایت مردم استفاده کرد اما  فعلیت یافتن هدایت افراد مشروط به دو شرط است: یکی آنکه خودشان بخواهند از این  نعمت الهی بهره‏مند شوند، دوم آنکه دیگران موانعی برای هدایت آنان فراهم نکنند و محروم  ماندن بسیاری از مردم از هدایت انبیاء در اثر سوء اختیار خودشان بوده است چنانکه  محرومیت بسیاری دیگر در اثر موانعی بوده که دیگران در راه گسترش دعوت انبیاء بوجود  آورده بودند. و پیامبران خدا همواره برای برداشتن این موانع می‏کوشیدند با دشمنان خدا و  بویژه زورمندان و مستکبران به ستیز برمی‏خواستند بسیاری از ایشان در راه ابلاغ رسالت الهی  و هدایت مردم جان خود را فدا کردند.
  نکته قابل توجه اینکه ویژگی اختیاری بودن حرکت تکاملی انسان ایجاب می‏کند که همه  این جریانات به صورتی انجام یابدکه زمینه حسن یا سوء انتخاب برای طرفین حق و باطل  فراهم باشد مگر اینکه تسلط زورمندان  و اهل باطل بجایی برسد که راه هدایت دیگران را  بکلی مسدود کند و نور حق و هدایت را در جامعه خاموش سازند در این صورت خدای  متعال از راه های غیبی و غیر عادی طرفداران حق را یاری خواهد کرد اگر چنین موانعی بر سر  راه انبیاء نمی‏بود دعوت ایشان بگوش همه جهانیان می‏رسید و همگی از نعمت هدایت الهی  بوسیله وحی و نبوت بهره‏مند می‏شدند پس گناه محرومیت بسیاری از مردم از هدایت انبیاء  بگردن کسانی است که جلو گسترش دعوت ایشان را گرفته‏اند، (آموزش عقاید ج 2 استاد محمد تقی مصباح  یزدی).




تاریخ: شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

طارق نیوز/ اختصاصی: برخی بر اساس مبانی عقلی شبهه ای را در مورد بعثت انبیا مطرح می نمایند، اگر حکمت الهی، اقتضای بعثت انبیاء برای هدایت همه انسان ها را دارد پس چرا همگی ایشان در یک منطقه خاص جغرافیایی مبعوث شده اند و سایر بخش های روی زمین از این نعمت، محروم مانده اند؟...

 

پاسخ:  بنابر نظریاتی که هست اغلب افراد اذعان دارند که ظهور و دعوت پیامبران از خاورمیانه بوده است و این در حالی است که در این زمینه نظریه تاریخ نگاران به دو دسته تقسیم می شود.

نظر اول ) در این جا برخی اظهار دارند بنابر اینکه خداوند به انسان قدرت و فرصت تصمیم گیری و انتخاب داده و هیچ گاه هیچ یک از اقوام بشر را رها نکرده است؛ تمامی امت بشر دارای راهنما و حد اقل یک پیامبر بوده اند. همه ی ما خوب می دانیم که در برخی از اقوام در دوره هایی چنان پیشرفت کتابت نبوده و حتی با توجه به جنگ ها و مشکلاتی که یک قوم بر سر راه خود داشته اند، اسناد و تاریخ آنان از میان رفته است.

چرا بیش تر از کلمه ی امت به جای قوم استفاده می شود؟

امت کلمه ای از ریشه ام به معنی مادر است که یعنی افرادی که به طور تقریبی در یک موقعیت زمانی، مکانی، فکری، اهداف و شرایط  مشابه زندگانی هستند. پس اگر پیامبری در یک دوره ی ظهور می کرد، تا مدت ها که تقریبا همان شرایط حاکم باشد نیاز به پیامبر دیگری نبود.

این نکته هم قابل توجه است که چند قوم مختلف نیز می توانند یک امت در نظر گرفته شوند. 

حتی برخی از مورخین بر این باورند که در برخی از نوشته های کهن  نام های متعددی برای پیامبران ذکر شده است و طبق این اسامی مشخص خواهد شد که تمامی پیامبران به طور قطع خاورمیانه ای نبوده اند، بنابر این می توان بیان داشت که تمامی پیامبران متعلق به منطقه مرکزی خاورمیانه نبوده اند.به طور مثال حضرت ادریس همان هرمیس و حضرت شیث، آغاثا ذیمون و... واین پیامبران از اقوام آسیایی نبوده اند.

نظر دوم ) دیگر نظر مخصوص به مورخینی است که می گویند پیامبران همه از خاورمیانه بوده اند.

البته نه در مورد نظریه اول قطعیتی وجود دارد نه در مورد نظریه دوم و چون ما داریم در مورد کل تاریخ بشریت صحبت می کنیم اثبات ادعاهایمان خیلی سخت خواهد بود. اما بر آن ادعاییم که اکثریت پیامبران از خاورمیانه برخواسته اند و نه تمامی آنان و این که اکثریت هم اهل خاورمیانه بودند، دلایلی بسیار دارد که در ادامه به برخی از آنان خواهیم پرداخت.

در نواحی معتدل اطراف دریای مدیترانه و رودهای پرآب کارون، نیل، دجله و فرات اصلی ترین تمدن های بشری قرار داشته اند؛ که از لحاظ علم و صنعت پیشرفت خوبی کرده بودند این افراد به نسبت اقوام دیگر( می دانیم در گذشته ای که مردمان خاورمیانه در اوج تمدن زندگی می کردند، اقوامی بودند که مانند انسان های نخستین زندگی می کردند یا هنوز به کتابت دست نیافته بودند) آمادگی بیشتری برای  دریافت پیام حق و دستورات الهی داشته اند. این امت ها گاهی شرایط خاصی داشتند مانند قوم بنی اسرائیل که می دانیم بسیاری از پیامبران الهی و کتب الهی  بر این قوم نازل شده  است خوب این هم جز حکمت الهی است که رفتارها و گفتارهای این قوم را به خوبی می شناسد و همان طور که می دانیم در طول تاریخ این قوم نقش مهمی در تاریخ بشر داشته است. اعراب نیز بعید است اگر پیامبری غیر عرب زبان بر آنان فرود می آمد؛ دعوت او را می پذیرفتند. پس گاهی همزمان نیاز به حضور چندین پیامبر بود.

 منطقه خاورمیانه به مانند امروز یکی از مناطق مهم جغرافیایی و گذرگاه استراتژیک جهان بوده است. این منطقه خصوصا از زمانی که نسل بشریت به کشتیرانی دست یافت، حدفاصل میان شرق و غرب بوده است.

می دانیم که پیامبران به دو دسته تقسیم می شدند؛ عده ای راهنمای قوم خود و عده ای نیز راهنمایی برای تمامی جهانیان بودند. پس اگر قرار بود بقیه نیز از وجود این پیامبر استفاده کنند آن ها می بایست در مراکز اصلی دنیا مبعوث شوند تا صدا و پیامشان راحت تر به مناظق دیگر رسد. این نکته با این که پیامبری در یک گوشه ای از جهان که با هیچ جا در ارتباط نیست و یا در روستایی کوچک ظهور کند، طبق تعریفی که پیشتر هم از کلمه امت داشتیم، در تضاد است. چه جایی بهتر از شهرهای مکه،بابل، تبس و ... این تا جایی است که برخی باستان شناسان ایرانی بر این باورند کیومرث که نام او در شاهنامه آمده است همان حضرت آدم (ع) است و دیگر نظرات مختلفی در این زمینه وجود دارد ولی تمامی آن ها اشاره به این دارد که حضرت آدم در خاورمیانه هبوط کرده است.

اما صحبت کامل و جامع را در این زمینه شهید مطهری می فرمایند:

«این بستگی دارد به استعداد های مخصوصی که در افراد هست، مسلماً سرزمین ها هم در پرورش استعدادها تأثیر د ارد، امروزه هم می گویند که شرق ، سرزمین عرفان و اشراق است . این یک امر گزاف و گتره نیست که مثلاً غربی ها بیشتر به محسوسات می پردازند و شرقی ها بیشتر به نامحسوسات یعنی این ها بیشتر به این سو کشانده می شوند و ان ها بیشتر به آن سو. محیط جغرافیایی و اوضاع و احوال کرمی آفتاب و این ها در پرورش جسم انسان مفید است و وضع جسم هم در پرورش های مخصوص روح تأثیر دارد. این مانعی ندارد که بعضی از سرزمین ها آمادگی بیشتری داشته باشد.

برای پروراندن افرادی که اجمالا استعداد و اشراق و الهام دارند...»

و نکته ی دیگر که قابل ذکر است که اکثر ادیان توحیدی در بازه زمانی خودشان برای عرضه به جهانیان از سوی پیامبران بر مردم عرضه شده اند اما پس چرا پیامبران به این هدف غایی نرسیده اند؟

آیا چیزی جز کارشکنی مردم و موانعی که آنان ایجاد می کردند وجود داشته است؟! حال آیا در این جا جز خود جهانیان فرد دیگری مقصر این رخداد است؟

ما تا این جا روی سخنمان با همگان بود و اما حال فرض را می گذاریم بر اینکه خواننده به قرآن کریم و اسلام معتقد است و به چند آیه از قرآن کریم استناد می کنیم:

پاسخ قرآن در این جا پاسخی قطعی است، این که پیامبران به قومیت و امت خاصی در طول بشر متعلق بودند را طبق آیه 24 سوره ی فاطر تکذیب می کند.

 

...إِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ

«... و هیچ امتی نبوده مگر آن که در میان آنان هشدار دهنده ای گذاشته اند.»

بر طبق آیه مذکور هر امتی دارای انذار کننده بوده است (پیشتر به معنی کلمه امت و ریشه آن اشاره کردیم) البته برخی معتقدند که تفسیر انذار کننده حتماً به معنای پیامبر نیست و شاید منظور عالم و یا بزرگی بوده است. البته آیات دیگری هم هست که این تفسیر را رد می کند و می توان به آن ها استناد کرد. هر چند بهتر است به این مهم توجه داشته باشیم که همه ی پیامبران در یک سطح نیستند و اصلاً نیازی هم نیوده که همه آن ها به یک شکل و با معجزات عظیم بر امت خود نازل شوند. بدین ترتیب می توان این گونه گفت که قبیله ای دور افتاده از تمدن ها نیز در طول تاریخ خود پیامبرانی هم سطح میزان درک افراد قبیله داشته است. البته این هم لازم به یادآوری است که افراد قبیله از نوع بشر آدم باشند و نه همانند انسان های ناندرتال!

در آیه 36 سوره ی نحل خداوند می فرماید:

وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ۖ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّـهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ ۚ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ

«و ما در هر امتی رسولی را بر انگیختیم تا بیان دارد خدا را بپرستید و از طغیانگر دوری کنید. پس برخی از آنان را خدا هدایت کرد و برخی نیز سزاوار گمراهی گشتند پس در زمین بگردید ببینید عاقبت تکدیب کنندگان چگونه بوده»  حال مگر می شود امتی را خداوند این گونه بشیر ونذیر دهد وامتی دیگر را خیر؟!

در قرآن کریم نام و سرگذشت پیامبران و امتشان آورده شده است که هر کدام بنابر حکمت خاصی بوده و قصصی نیز هست برای آیندگان و با توجه به اینکه در قران کریم به پیامبرانی مانند ذوالقرنین به صورت مختصر و یا چون یوسف نبی به طور مفصل به آنها اشاره شده است، تمامی پیامبران تاریخ نیستند بلکه در آیه ی 164 سوره ی نساء می فرماید:

وَرُسُلًا قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَيْكَ مِن قَبْلُ وَرُسُلًا لَّمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ ۚ وَكَلَّمَ اللَّـهُ مُوسَىٰ تَكْلِيمًا

«و پیامبرانی که سر گذشت آن ها را پیش تر با تو گفتیم و پیامبرانی که نگفته ایم... »

و هم چنین خداوند متعال در سوره ی غافر آیه ی 78 می فرماید:

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِّن قَبْلِكَ مِنْهُم مَّن قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُم مَّن لَّمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ ۗ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّـهِ ۚ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّـهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ

« و مسلماً پیش از تو رسولانی را فرستاده ایم و سرگذشت برخی ازآنان را بر تو حکایت کردیم و سرگذشت برخی از ایشان را بر تو حکایت نکردیم.و هیچ رسولی را نرسد جز به اذن خدا معجزه ای بیاورد. پس چون  فرمان خداوند برای مجازات آن ها برسد به حق داوری کردن و آن جاست باطل کران زیان کارند.»

برخی این ادعا را دارند چون حداقل پیامبران اولولعزم بر مردمان خاورمیانه مبعوث شده اند پس در آخرت چگونه بر مردمان قضاوت خواهد شد.

طبق فرموده خداوند در آیه 47 سوره ی یونس:

وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ ۖ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ

« و هر امتی  را پیامبری است پس هنگامی که پیامبرشان بیاید میانشان به عدالت داوری می شود و به آن ها کم نمی رود.»

 از آنجا که مبنای تمام ادیان عرضه توحید و نفی ظلم و طاغوت بوده است، پس در ماهیت هیچ دین و سخنان پیامبری اختلاف نظر نیست چیزی که مهم هست داوری میان آنان بر اساس دین آورده شده از سوی پیامبر آن امت می باشد. یعنی به طور مثال حتی در قبیله ای که قبل تر مثال آن را بیان کردیم، خداوند بر اساس همان پیامبرشان در میان آنان حکم خواهد کرد.

طبق دلایل منطقی و آیات قرآن کریم، توانستیم نتیجه بگیریم که حتی با وجود تعدد پیامبران در خاورمیانه خللی در ایمان آوردن و حکم خداوند بر مردمان جهان وارد نخواهد شد.

و من الله توفیق




تاریخ: شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان
خلاصه از زندگی نامه پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله)

مقدمه

زندگي حضرت محمد (ص) از صدر اسلام مورد توجه و اهتمام مسلمانان قرار داشته است ؛ با اينهمه ، روايات بي‌شمار موجود در بيشتر جزئيات همداستان نيستند و به ويژه آگاهيهاي ما در باب زندگي آن بزرگوار ، پيش از بعثت ، به تفصيل شرح سيرة ايشان پس از بعثت نيست . به هر حال ، آنچه از مطالعه و بررسي زندگي وي در طول 63 سال در ذهن نقش مي‌بندد، بازتابي از تصوير ظهور پيامبري الهي و سرگذشت شخصيتي است كه با پشت سر نهادن دشواريهاي بسيار ، بي‌هيچ خستگي و نااميدي به اصلاح جامعه ، دست زد و توانست جزيره العرب را متحد كند و آمادة گستردن اسلام در بيرون از مرزهاي عربستان شود و از آن مهم تر ديانتي را بنياد نهد كه اينك يكي از مهم‌ترين اديان جهان به شمار مي‌رود .

از تولد تا بعثت

تولد حضرت محمد ( ص) بنابر بسياري از روايات در 17 ربيع الاول عام‌الفيل ( 570 م ) ، يا به روايتي 12 همان ماه در تقويم عربي روي داد . پدر پيامبر‌(ص)‌، عبدالله فرزند عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب و هر دو از قبيلة بزرگ قريش بودند ؛ قبيله‌اي كه بزرگان آن از نفوذ فراواني در مكه برخوردار بودند و بيشتر به بازرگاني اشتغال داشتند . عبدالله ، پدر پيامبر (ص) اندكي پيش از تولد فرزندش براي تجارت با كارواني به شام رفت و در بازگشت بيمار شد و درگذشت . بنابر رسمي كه در مكه رايج بود ، محمد (ص) را به زني به نام حليمه سپردند تا در فضاي ساده و پاك باديه پرورش يابد . وي 6 ساله بود كه همراه مادر براي ديدار خويشان به يثرب ( مدينه ) رفت‌، اما آمنه نيز در بازگشت ، بيمار شد و درگذشت و او را در ابواء ـ نزديك مدينه ـ به خاك سپردند. محمد ( ص) از اين پس در كنف حمايت جدش عبدالمطلب قرار گرفت ، اما او نيز در 8سالگي وي درگذشت و سرپرستي محمد ( ص) بر عهدة عمويش ابوطالب گذارده شد. ابوطالب در سرپرستي برادرزاده اش كوششي بليغ مي كرد . در سفري تجارتي به شام او را با خود همراه برد و هم در اين سفر ، راهبي بَحيرا نام ، نشانه هاي پيامبري را در او يافت و ابوطالب را از آن امر مطلع ساخت. از وقايع مهم پيش از ازدواج پيامبر ( ص ) ، شركت در پيماني به نام « حلف الفضول » است كه در آن جمعي از مكيان تعهد كردند « از هر مظلومي حمايت كنند و حق او را بستانند » . پيماني كه پيامبر (ص) بعدها نيز آن را مي‌ستود و مي‌فرمود اگر بار ديگر او را به چنان پيماني باز خوانند ، به آن مي‌پيوندد.

شهرت محمد (ص) به راستگويي و درستكاري چنان زبانزد همگان شده بود كه « امين » لقب گرفت و همين صداقت و درستي توجه خديجه دختر خويلد را جلب كرد و او را با سرماية خويش براي تجارت به شام فرستاد ؛ سپس چنان شيفتة درستكاري « محمد امين‌» شد كه خود براي ازدواج با وي گام پيش نهاد ، در حالي كه بنابر مشهور ، دست‌كم 15 سالي از او بزرگ‌تر بود . خديجه براي محمد ( ص ) همسري فداكار بود و تا زماني كه حيات داشت ، پيامبر همسر ديگري برنگزيد . او براي پيامبر ( ص ) فرزنداني آورد كه پسران همگي در كودكي در گذشتند و در ميان دختران ، از همه نامدارتر ، حضرت فاطمه‌( ع) است . از جزئيات اين دوره از زندگي پيامبر ( ص) تا زمان بعثت آگاهي چنداني در دست نيست ؛ جز آنكه مي دانيم نزد مردمان به عنوان فردي اهل تأمل و تفكر شناخته شده ، و از خوي و رفتارهاي ناپسند قوم خود سخت ناخشنود بود . از آداب و رسوم زشت آنان چشمگيرتر از همه بت پرستي بود و پيامبر (ص) از آن روي بر مي‌تافت . محمد (ص) اندكي پيش از بعثت ، دير زماني را به تنهايي در غار حرا، در كوهي نزديك مكه به سر مي‌برد و زمان را به خاموشي و انديشه مي‌گذرانيد.

از بعثت تا هجرت

گفته‌اند نخستين نشانه‌هاي بعثت پيامبر (ص) به هنگام 40 سالگي او ، رؤياهاي صادقه بوده است، اما آنچه در سيره به عنوان آغاز بعثت شهرت يافته ، شبي در ماه رمضان ، يا ماه رجب است كه فرشتة وحي در غار حرا بر پيامبر (ص) ظاهر شد و بر او نخستين آيات سورة علق را برخواند . بنابر روايات ، پيامبر (ص) به شتاب به خانه بازگشت و خواست كه او را هر چه زودتر بپوشانند. گويا براي مدتي در نزول وحي وقفه‌اي ايجاد شد و همين امر پيامبر‌(ص ) را غمناك ساخته بود ، ولي اندكي بعد فرشتة وحي باز آمد و آن حضرت را مامور هدايت قوم خود و اصلاح جامعه از فسادهاي ديني و اخلاقي و پاك گردانيدن خانة خدا از بتان ، و دلهاي آدميان از خدايان دروغين كرد .

پيامبر (ص) دعوت به توحيد را نخست از خانوادة خود آغاز كرد و اول كسي كه به او ايمان آورد ، همسرش خديجه ، و از مردان ، پسر عمويش علي بن ابي طالب ( ع) بود كه در آن هنگام سرپرستي او را پيامبر (ص) بر عهده داشت. در منابع فرق گوناگون اسلامي‌، از برخي ديگر همچون ابوبكر و زيدبن حارثه ، به عنوان نخستين گروندگان به اسلام نام برده اند، اما بايد در نظر داشت كه اين موضوع براي مسلمانان در گرايشهاي مذهبي گوناگون پيوسته افتخاري بود و بعدها به زمينه اي براي منازعات كلامي ميان آنان تبديل شد . هر چند دعوت آغازين بسيار محدود بود ، ولي شمار مسلمانان رو به فزوني داشت و چندي برنيامد كه گروه اسلام آورندگان به اطراف مكه مي‌رفتند و با پيامبر (ص) نماز مي‌گزاردند.

3 سال پس از بعثت، پيامبر(ص) دستور يافت تا همگان را از خاندان قريش گرد آورد و دعوت توحيد را در سطحي گسترده‌تر مطرح سازد . پيامبر (ص) بدين كار دست زد ، اما دعوتش اجابتي چندان نيافت و بر شمار اسلام آورندگان قريش نيفزود. بايد گفت با آنكه اشراف مكه دعوت جديد را كه بر وحدانيت خدا و برابري انسانها تاكيد بسيار داشت ، بر نمي‌تافتند ، اما فرودستان و بي‌چيزان ، دين جديد را با دل و جان پذيرا بودند و گروه گروه به آن مي گرويدند و برخي از ايشان همچون عمار ياسر و بلال حبشي بعدها از بزرگان صحابه شدند . رفتار قريشيان و به طور كلي مشركان مكه اگر چه نخست با ملايمت و بيشتر با بي‌اعتنايي همراه بود ، ولي چون بدگويي از بتان و از آيين و رسوم پدران آنان فزوني يافت ، قريشيان بر پيامبر ( ص) و مسلمانان سخت گرفتند و خاصه ابوطالب عموي پيامبر ( ص) را كه جداً از او حمايت مي‌كرد ، براي آزار پيامبر (ص) در تنگنا قرار دادند . از يك سو تعرض قريشيان و ديگر قبايل به مسلمانان و شخص پيامبر‌(ص) فزوني مي گرفت و از ديگر سو در صفوف قريشيان نسبت به مخالفت با پيامبر (ص) يا حمايت از او ، دو دستگي پديد آمد .

سختگيري مشركان چندان شد كه پيامبر (ص) عده‌اي از اصحاب را امر كرد تا به حبشه هجرت كنند و به نظر مي‌رسد كه برخي از اصحاب نيز ميان حبشه و حجاز در رفت و آمد بوده اند . در سال ششم بعثت ، سرانجام قريشيان پيماني نهادند تا از ازدواج يا خريد و فروش با خاندان عبدالمطلب بپرهيزند . آنان پيمان خويش را بر صحيفه‌اي نوشتند و به ديوار كعبه آويختند. از آن سوي ، ابوطالب و كساني ديگر از خاندان او نيز همراه پيامبر‌(ص) و خديجه به دره‌اي مشهور به « شعب » ابوطالب ، پناه بردند و تا جايي كه ممكن بود ، نه كسي به آنجا مي آمد و نه خود از آن بيرون مي شدند . سرانجام ، پس از آنكه خطوط آن صحيفه را موريانه از ميان برده بود ، قريشيان پذيرفتند كه مخالفان را رها كنند و از محاصره ايشان دست بردارند ( سال 10 بعثت ) . بدين سان پيامبر (ص) و خاندان او از تنگنا رهايي يافتند. اندكي پس از خروج پيامبر (ص) از شعب ، دو تن از نزديك‌ترين ياورانش ، خديجه و ابوطالب وفات يافتند.

با وفات ابوطالب ، پيامبر (ص) يكي از جدي‌ترين حاميان خود را از دست داد و مشركان با فرصت به دست آمده بر اذيت و آزار پيامبر (ص) و مسلمانان افزودند ، كوشش پيامبر‌( ص ) براي دعوت ساكنان خارج مكه ، به ويژه طايف ، به جايي نرسيد و او آزرده خاطر و ناآسوده به مكه بازگشت. سرانجام ، توجه پيامبر (ص) به شهر يثرب جلب شد كه شهري مستعد براي دعوت اسلام بود . در آن شهر دو قبيلة اصلي ، يعني اوس و خزرج ، بيشتر اوقات با هم در جنگ و ستيز بودند و از كسي كه ايشان را به آشتي و دوستي دعوت كند ، استقبال مي‌كردند . پيامبر (ص) اتفاقاً 6 تن از خزرجيان را در موسم حج ديد و اسلام را بر ايشان عرضه كرد و آنان چون به شهر خويش بازگشتند ، به تبليغ دعوت پرداختند. سال بعد ، يعني در سال 12 بعثت ، تني چند از اوس و خزرج ، به خدمت پيامبر (ص) آمدند و در عقبه ، دره‌اي در نزديكي مكه ، با آن حضرت بيعت كردند و پيامبر (ص) نماينده اي براي ترويج و تعليم اسلام با آنان همراه كرد . اين بيعت نخستين پاية حكومتي شد كه پيامبر (ص) در يثرب بنياد نهاد . سال بعد نيز شمار بيشتري از يثربيان با پيامبر ( ص) بيعت كردند و گويا در يثرب جز گروه اندكي نمانده بود كه به اسلام در نيامده باشند . گرچه اين مذاكرات پنهاني بود ، ولي قريشيان بدان آگاهي يافتند و پس از شور دربارة رسيدگي به كار پيامبر ( ص) و مسلمانان ، بر آن شدند كه از همة تيره‌هاي قريش كساني گرد آيند و شبانه پيامبر (‌ص) را بكشند تا خون او برگردن كسي نيفتد . پيامبر (ص) كه از اين توطئه آگاه شده بود ، حضرت علي (ع) را بر جاي خويش نهاد و خود به شتاب ، در حالي كه ابوبكر نيز با او همراه شده بود ، به سوي يثرب روان شد.

 

از هجرت تا رحلت پیامبر اکرم (ص)

 خروج پيامبر (ص) از مكه كه از آن به هجرت تعبير شده ، نقطة عطفي در تاريخ زندگي آن حضرت و نيز تاريخ اسلام است ؛ زيرا از آن پس پيامبر (ص) ، تنها مشركان را به دوري از بت پرستي و ايمان به خداي يگانه فرا نمي‌خواند ، بلكه ديگر در رأس حكومتي قرار گرفته بود كه مي‌بايست بر مبناي شريعتي آسماني جامعه‌اي نوين بنا نهد ؛ اما اينكه برخي از نويسندگان برآنند كه پيامبر (ص) در مدينه رسالت و دعوت و تبليغ را رها كرد ، درست نيست و پيامبر (ص) هرگز اين نقش را از دست ننهاد . گسيل داشتن كساني براي تبليغ اسلام به ميان قبايل و ارسال دعوتها به فرمانروايان كشورها مؤيد اين معني است. هجرت پيامبر (ص) از مكه به مدينه ، نزد مسلمانان با اهميت بسيار تلقي شد ، تا بدانجا كه مبدا تاريخ ايشان قرار گرفت و اين خود نشان دهندة برداشتي است كه اعراب از هجرت پيامبر (ص) به عنوان يك مرحلة نوين داشتند . سرانجام پيامبر‌(ص) در ماه ربيع الاول سال 14 بعثت به يثرب رسيد ؛ شهري كه از آن پس به نام آن حضرت ، مدينه الرسول يا به اختصار مدينه نام گرفت . آن حضرت نخست در جايي بيرون شهر ، به نام قبا درنگ فرمود و يثربيان به استقبال او شتافتند . پس از چند روزي ، به شهر در آمد و در قطعه زميني خشك ، مسجدي به دست خود و اصحاب و يارانش بنا كرد كه بنياد مسجد النبي كنوني در مدينة منوره است.

روز به روز بر شمار مهاجران افزوده مي‌شود و انصار ـ كه اينك به ساكنان پيشين يثرب اطلاق مي‌شد ـ آنان را در منزل خويش جاي مي دادند . پيامبر (ص) ، نخست ميان انصار و مهاجران پيمان برادري برقرار كرد و خود علي بن ابي طالب (ع) را به برادري برگرفت. عده اي اندك نيز بودند كه اگرچه به ظاهر ادعاي اسلام مي‌كردند ، ولي به دل ايمان نياورده بودند ، و اينان را « منافقين » مي ناميدند . مدتي پس از ورود به مدينه ، پيامبر (ص) با اهالي شهر ، حتي يهوديان پيماني بست تا حقوق اجتماعي يكديگر را رعايت كنند. چندي بعد قبلة مسلمانان از بيت المقدس به سوي كعبه تغيير يافت و هويت مستقل براي اسلام تثبيت شد . در سال نخستين هجرت ، مسلمانان با مشركان مكه برخوردي جدي پيدا نكردند و برخوردها از سال دوم آغاز شد‌. در واقع بيشتر اوقات پيامبر (ص) در دوران پس از هجرت به حفاظت از جامعة كوچك مسلمانان مدينه و گسترش حوزة نفوذ اسلام گذشت . پيامبر (ص) و مسلمانان نخست مي‌بايست مشركان را به اسلام مي خواندند ، يا خطر هجوم و حملة دائمي ايشان را دفع مي كردند . متدينان به اديان ديگر ، به ويژه يهود ، گويا نخست روابطي دوستانه با پيامبر‌(ص) و مسلمانان داشتند ، يا دست كم چنين وانمود مي‌كردند ، ولي اندكي بعد از در دشمني و ستيز در آمدند و گاه حتي با دشمنان پيامبر (ص) دست ياري دادند . به هر حال ، در تحليل رفتار پيامبر (ص) و مسلمانان با آنان ، بايد مواضع ايشان را در قبال مشكلات و خطراتي كه جامعة مسلمانان را تهديد مي‌كرد ، در نظر آورد و تقابلي كه احياناً در اين ميان ديده مي‌شود ، به هيچ روي نبايد به نزاعهاي مذهبي و جز آن تعبير شود ؛ چه ، آيات فراواني در قرآن كريم و هم بسياري رفتارهاي پيامبر (ص) ، حاكي از احترام نسبت به متدينان واقعي به اديان آسماني ، و نشان دهندة يكي بودن اساس آنهاست .

در سال 2 ق ، مهم‌ترين برخورد نظامي مسلمانان و مشركان مكه پيش آمد : در نبردي كه به بدر مشهور شد ، با آنكه عدة مسلمانان كمتر از مكيان بود ، توانستند پيروزي را از آن خود كنند و از مشركان بسياري كشته و اسير شدند و ديگران نيز گريختند. پيروزي در بدر ، به مسلمانان روحيه بخشيد ، اما در مكه همگي داغدار و خشمگين از شكست ، و در انديشة انتقام بودند . از آن سوي نخستين درگيري مسلمانان با يهوديان بني‌قينقاع كه در بيرون مدينه سكني داشتند ، اندكي پس از بدر پديد آمد و يهوديان ناچار عقب نشستند و آن ناحيه را به مسلمانان دادند.

در سال 3 ق ، قريشيان از قبايل متحد خود بر ضد مسلمانان ياري خواستند و با لشكري مجهز به فرماندهي ابوسفيان ، به سوي مدينه به راه افتادند. پيامبر (ص) نخست قصد داشت در مدينه بماند ، ولي سرانجام بر آن شد تا براي مقابله با لشكر مكه از شهر بيرون رود . در جايي نزديك كوه احد ، دو لشكر با يكديگر رو به رو شدند و با اينكه نخست پيروزي با مسلمانان بود ، ولي با ترفندي كه خالد بن وليد به كاربرد و با استفاده از غفلت گروهي از مسلمانان ، مشركان از پشت هجوم بردند و به كشتار آنان پرداختند . در اين جنگ حمزه عموي پيامبر ( ص) به شهادت رسيد ، پيامبر (ص) خود زخم برداشت و شايعة كشته شدن او نيز موجب تضعيف روحية مسلمانان شد . مسلمانان غمگين به مدينه بازگشتند و آيات قرآن كه در اين واقعه نازل شد ، در بر دارندة تسليت بر مسلمانان است.

در سال 4 ق چند درگيري پراكنده با قبايل اطراف مدينه پيش آمد كه ديانت جديد را به سود خود نمي‌ديدند و ممكن بود با يكديگر متحد شده ، به مدينه هجوم آوردند . دو حادثة رجيع و بئر معونه كه طي آن مبلغان مسلمان توسط جنگجويان قبايل متحد كشته شدند ، نشان از همين اتحاد ، و نيز تلاش پيامبر (ص) براي گسترش اسلام در مدينه دارد. در اين سال يكي از مهم‌ترين درگيريهاي پيامبر (ص) با قومي از يهود مدينه به نام بني نضير پيش آمد كه پيامبر (ص) با ايشان به مذاكره پرداخت و يهوديان قصد جان او را كردند ، اما سرانجام ناچار شدند از آن منطقه كوچ كنند.

در سال بعد پيامبر (ص) و مسلمانان به حدود مرزهاي شام در جايي به نام دومه الجندل رفتند ؛ وقتي سپاه اسلام به آنجا رسيد ، دشمن گريخته بود و پيامبر (ص) و مسلمانان به مدينه بازگشتند. سال 5 ق به پايان نرسيده بود كه خطر بسيار بزرگي پيامبر (ص) و مسلمانان را تهديد كرد . قريشيان مكه و يهوديان رانده شدة بني‌نضير و ديگر هم پيمانان ايشان بر ضد پيامبر ( ص) متحد شدند و با لشكري گران كه شمار سپاهيان آن را تا 10 هزار گفته‌اند ، به سوي مدينه به راه افتادند . چون خبر به پيامبر (ص) رسيد ، بنا بر روايت مشهوري ، به پيشنهاد سلمان فارسي به حفر خندق در اطراف مدينه امر فرمود . بدين ترتيب ، چون لشكر كفار به مدينه رسيد ، با اين تدبير جديد جنگي رو به رو شد و در طول روزهايي كه دو لشكر در برابر هم صف آراسته بودند ، تنها درگيريهايي پراكنده رخ داد . سرانجام ، پس از 15 روز ، لشكر كفار بي‌نتيجه بازگشت و مسلمانان به زندگي عادي خود برگشتند.

در سال 6 ق ، مسلمانان توانستند قوم بني مصطلق را كه بر ضد پيامبر (ص) در صدد تجمع بودند ، شكست دهند و در همان سال دسته هاي گوناگون از سپاهيان مسلمان به سوي قبايل اطراف گسيل شدند . بر اثر اهتمام و كوشش پي‌گير پيامبر (ص) اينك بسياري مشكلات از سر راه مسلمانان برداشته شده بود ، زيرا در شمال شبه جزيره ، بسياري طوايف در برابر پيامبر (ص) سر اطاعت فرود آورده ، يا مسلمان شده بودند و تنها جايي كه هنوز خاطر پيامبر (ص) را مشغول مي داشت ، مكه بود . در اين سال پيامبر‌( ص) و مسلمانان قصد كردند كه براي اجراي مراسم حج به مكه روند و به همين منظور به سوي مكه به راه افتادند . قريشيان بر منع ورود پيامبر (ص) همداستان شدند و كس نزد آن حضرت روانه كردند و او را از قريشيان بيم دادند ، ولي پيامبر (ص) تاكيد كرد كه قصد جنگ ندارد و حرمت خانة خدا را واجب مي‌داند و حتي فرمود كه حاضر است براي مدتي با قريشيان در صلح شود . قريشيان نخست هم راي نبودند ، ولي سرانجام كسي را براي عقد قرار داد صلح نزد پيامبر (ص) فرستادند . بر مبناي اين ، ميان پيامبر (ص) و قريشيان 10 سال صلح و متاركة جنگ اعلام گرديد و شرط شد كه پيامبر ( ص) از ورود به مكه تا سال آينده خودداري كند. بنابر رواياتي ، هر چند برخي از مسلمانان نخست اين صلح را برنتافتند ، اما سرانجام به اهميت آن براي گسترش اسلام پي بردند.

چون پيامبر (ص) از كار قريشيان بپرداخت ، در سال 7 ق ، تصميم به دعوت فرمانروايان و پادشاهان ممالك اطراف گرفت . سپس نامه هايي به امپراتور روم شرقي ، نجاشي و نيز امير غسانيان شام و امير يمامه فرستاد. هم در اين سال پيامبر (ص) بر يهوديان خيبر پيروز شد كه پيش از آن چندين بار با دشمنان بر ضد او هم پيمان شده بودند و آن حضرت از جانب ايشان آسوده خاطر نبود ، قلعة خيبر كه در نزديكي مدينه واقع شده بود‌، به تصرف مسلمانان در آمد و پيامبر (ص) پذيرفت كه يهوديان به كار زراعت خويش در آن منطقه ادامه دهند و هر سال از محصول خود بخشي به مسلمانان بپردازند ، پيامبر (ص) به مدينه بازگشت ، اما گسيل داشتن سپاهيان و كاروانها به اطراف و اكناف ادامه داشت.

در سال 8 ق ، قريشيان پيمان خود را شكستند و شبانگاه بر طايفه‌اي كه با مسلمانان هم پيمان بودند ، هجوم بردند . بدين سبب ، پيامبر (ص) با سپاهي انبوه قصد مكه كرد و شب هنگام بيرون مكه اردو زد . ابوسفيان ، بزرگ مشركان به شفاعت عباس عموي پيامبر (‌ص) ، نزد آن حضرت آمد و اظهار اسلام كرد و پيامبر (ص) خانة او را جايگاه امن قرار داد. لشكر اسلام بي‌مقاومتي وارد مكه شد و پيامبر‌(ص) بلافاصله فرمان عفو عمومي صادر كرد و خود به درون كعبه شد و خانه را از بتان پاك فرمود . آنگاه بر بلندي صفا نشست و همگي مردم با او دست بيعت دادند. هنوز 15 روز از اقامت پيامبر (ص) در مكه نگذشته بود كه برخي از طوايف پرشمار و مسلمان ناشدة جزيره العرب بر ضد آن حضرت متحد شدند . پيامبر (ص) با لشكري انبوه از مسلمانان از مكه بيرون آمد و چون به جايي به نام حنين رسيد ، دشمنان كه در دره‌هاي اطراف كمين كرده بودند ، به تيراندازي پرداختند . شدت تيرباران چنان بود كه سپاه اسلام روي به عقب نهاد ، گروهي اندك بر جاي ماندند ، ولي سرانجام گريختگان نيز بازگشتند و بر سپاه دشمن هجوم بردند و ايشان را بشكستند.

در تابستان سال 9 ق ، به پيامبر (ص) خبر رسيد كه روميان لشكري ساخته اند و قصد حمله به مدينه دارند . پيامبر (ص) و مسلمانان به مقابله رفتند تا به تبوك رسيدند ، ولي جنگي رخ نداد و پيامبر (ص) پس از عقد پيمانهايي با قبايل آن حدود به مدينه بازگشت. پس از اين ماجرا كه به غزوة تبوك شهرت يافت ، اسلام در همه جاي جزيره العرب روي به گسترش نهاد . از اين پس همواره هياتهاي نمايندگي قبايل گوناگون به مدينه مي‌آمدند و به اسلام مي‌گرويدند . عملاً همة سال 10 ق را كه « سنه الوفود » خوانده شد ، پيامبر (ص) در مدينه بود و فرستادگان قبايل را مي‌پذيرفت . هم در اين سال پيامبر (ص) با مسيحيان نجران پيمان بست ، به حج رفت و در بازگشت در جايي به نام غدير خم ، علي بن ابي طالب (ع) را « مولا» ي مسلمانان پس از خود اعلام كرد.

در اوايل سال 11 ق ، بيماري و رحلت پيامبر (ص) پيش آمد . چون بيماري پيامبر (ص) سخت شد ، به منبر رفت و مسلمانان را به مهرباني با يكديگر سفارش فرمود و گفت اگر كسي را حقي بر گردن من است بستاند ، يا حلال كند و اگر كسي را آزرده‌ام اينك براي تلافي آماده‌ام. وفات پيامبر (ص) در 28 صفر سال 11 ق ، يا به روايتي در 12 ربيع الاول همان سال در 63 سالگي روي داد . در آن وقت از فرزندان او جز حضرت فاطمه ( ع) كسي زنده نبود . ديگر فرزندانش ،از جمله ابراهيم كه يكي دو سال پيش از وفات پيامبر‌(ص) به دنيا آمد ، همگي در گذشته بودند. پيكر مطهر پيامبر(ص) را حضرت علي (ع) به ياري چند تن ديگر از خاندان او غسل داد و كفن كرد و در خانه‌اش ـ كه اينك داخل در مسجد مدينه است ـ به خاك سپردند .

در وصف رفتار و صفات پيامبر (ص) گفته‌اند كه اغلب خاموش بود و جز در حد نياز سخن نمي‌گفت . هرگز تمام دهان را نمي‌گشود ، بيشتر تبسم داشت و هيچ گاه به صداي بلند نمي‌خنديد ، چون به سوي كسي مي خواست روي كند ، با تمام تن خويش بر مي‌گشت . به پاكيزگي و خوشبويي بسيار علاقه‌مند بود ، چندانكه چون از جايي گذر مي‌كرد ، رهگذران پس از او ، از اثر بوي خوش ، حضورش را در مي‌يافتند . در كمال سادگي مي‌زيست ، بر زمين مي‌نشست و بر زمين خوراك مي‌خورد و هرگز تكبر نداشت . هيچ گاه تا حد سيري غذا نمي‌خورد و در بسياري موارد ، به ويژه آنگاه كه تازه به مدينه در آمده بود ، گرسنگي را پذيرا بود . با اينهمه ، چون راهبان نمي‌زيست و خود مي‌فرمود كه از نعمتهاي دنيا به حد ، بهره گرفته ، هم روزه داشته ، و هم عبادت كرده است . رفتار او با مسلمانان و حتي با متدينان به ديگر اديان‌، روشي مبنتي بر شفقت و بزرگواري و گذشت و مهرباني بود . سيرت و زندگي او چنان مطبوع دل مسلمانان بود كه تا جزئي‌ترين گوشه هاي آن را سينه به سينه نقل مي كردند و آن را امروز هم سرمشق زندگي و دين خود قرار مي‌دهند .

پيام بنيادي اسلام ، بازگشت به هدف مشترك پيامبران ، يعني توحيد و يكتا پرستي بود ؛ باوري كه ايمان بدان در آموزه‌اي مشهور از پيامبر اكرم ( ص) ماية رستگاري انسان دانسته شده است : قولوا لا اله الا الله تفلحوا. در چنين تفكري ، همراه با اقامة « قسط» كه يكي از اهداف اصلي پيامبران الهي است ( نك : حديد 57/25 ) ، همة امتيازات بشري همچون رنگ و نژاد و زبان و جز آن تنها دستمايه‌اي براي شناخت مردمان از يكديگر دانسته شده ، و آنچه ملاك و ميزان برتري دانسته شده ، فقط « تقوا» است ( نك : حجرات / 49 / 13) . پيامبر اسلام (ص) براي تحقق اين جنبه از رسالت خويش ، در شهري كوچك حكومتي مبتني بر اصل توحيد و قسط بنا نهاد و اقوام ناسازگار حجاز و تهامه را به سوي اتحاد و تشكيل « امت واحده » رهنمون شد ( نك : انبياء / 21 / 92 ) كه به منزلة بازگشتي به اين پيشينة قرآني بود كه همگي مردمان نخست امتي يكپارچه بوده اند و پيامبران همواره كوشيده اند تا يگانگي امت را باز گردانند و قوام بخشند ( بقره / 2/ 213 ) . پيام رسالت آن حضرت ، هر چند كه نخست مي‌بايست انذار خود را از قوم و بوم خود آغاز مي‌كرد ( نك : انعام /6/ 92 ) ، از آغاز پيامي جهان شمول بود ( يوسف / 12/ 104 ) . در برخورد با آداب و رسوم مردمان عرب ، اگر چه قرآن در مقام ستيز با مظاهر ناپسند آن بر آمده، و مثلاً حميت اعراب پيش از اسلام را « حميه الجاهليه » خوانده است ( نك : فتح / 48 / 26 ) ، اما در برخورد با رسوم پسنديده و گاه مبتني بر تعاليم آسماني ، نقش اسلام جهت بخشي توحيدي و تصحيح انحرافها بود .




تاریخ: شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

گر ايده آل را معصومان-عليهم السلام- بدانيم، عقل مي گويد در عصر غيبت كسي بايد در رأس هرم قدرت باشد كه از هر جهت به امام معصوم شبيه تر است

فلسفه ي وجودي ولايت فقيه

سرویس مذهبی افکار- فلسفه ي وجودي ولايت فقيه را به نحو اختصار بیان می کنیم:
بديهي است كه تا پيامبر و يا امامان معصوم وجود دارند و امكان دست يابي به آنان هست، نوبت به غير معصوم نمي رسد، امّا در زمان غيبت كه عملاً چنين ايده آلي در ميان ما نيست بايد چه بكنيم؟

«بدون ترديد، اگر ايده آل را معصومان-عليهم السلام- بدانيم، عقل مي گويد در عصر غيبت كسي بايد در رأس هرم قدرت باشد كه از هر جهت به امام معصوم شبيه تر است، يعني در دين شناسي، تقوا و صلاحيت براي اجرام احكام و قوانين اسلام، بهترين باشد. و بايد به سراغ كسي برويم كه كم ترين فاصله را با امام دارد. كسي كه شناختنش از اسلام، از ديگران بيش تر و عدالت و تقوايش از همه بالاتر و براي اجراي احكام و قوانين اسلام، مناسب ترين فرد باشد، اين صفات در ولي فقيه تجلّي مي كند.

از سوي ديگر، مطابق نص آيه ي شريفه ي قرآن كريم كه مي فرمايد: (يريدون ان يتحاكموا الي الطاغوت و قد امروا ان يكفروا به) مي خواهند در اختلافات خود به محكمه ي طاغوت بروند و حاكميت طاغوت را بپذيرند در حالي كه مأمور شده اند به طاغوت كفر بورزند. بنابراين مردم حق مراجعه به هر حكومتي را ندارند.

چنان كه در روايتي از امام معصوم-عليه السلام- آمده است: «از ميان شما كسي را كه با احاديث ما مأنوس و روايت گر آن باشد و در حلال و حرام ما بررسي تحقيق مي كند و احكام ما را مي شناسد، همان كسي است كه مردم بايد به حكميت او تن دهند و حاكميت او را بپذيرند.» در ادامه ي همين روايت آمده است كه من (امام معصوم) او را حاكم بر شما قرار دادم و به اين منصب نصب كردم. اگر چنين كسي به حكم ما حكم كرد، هر كس آن را نپذيرد، حكم خدا را سبك شمرده است و ما را نپذيرفته است و آن كس كه ما را نپذيرد، خدا را مورد پذيرش قرار نداده و اين مطلب در حد شرك به خداست.

اگر ما در زمان حضور معصوم نيز بوديم و اين روايت به ما مي رسيد، بر طبق آن بايد حكم فقيهان واجد شرايط را مي پذيرفتيم، مگر آن كه از معصوم خلاف آن به ما ابلاغ مي شد.




تاریخ: شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

سلام دوستان.نمیدونم چرا نمیتونم مطلب بذارم.یعنی تقصیر من نیست.این لوکس بلاگ هست که نه عکس آپلود میکنه نه آهنگ وبلاگ رو. وگرنه خیلی دوست داشتم مطالب مفید و زیبا و جالب بذام براتون،با عرض پوزش. هر موقع این لوکس بلاگ درست شد منم مطلب های مفیدی براتون میذارم.




تاریخ: پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

اشگاه خبرنگاران: "آنتونيو اينوكی" بازيكن سرشناس كشتی كج آمريكا، به دين اسلام پيوست.

روزنامه پاكستانی «تريبون اكسپرس» خبر داد، آنتونيو اينوكی يك ژاپنی الاصل است كه در آخرين سفر خود به پاكستان مسلمان شده و نام خود را به «محمد حسين» تغيير داده است.

اين روزنامه در چاپ ديروز خود،7 دی ماه، نوشت: وی يك بازيكن سنگين وزن است و در گذشته عضو بنگاه رسانه ای آمريكا (WWE) كه عمدهٔ فعاليت آن در زمينهٔ برگزاری و پخش مسابقات كشتی حرفه ای می باشد، بوده است.

اين روزنامه در ادامه نوشت: محمد حسين يا همان آنتونيو اينوكی متولد 1943 ميلادی در شهر «يوكوهاما» در ژاپن است. در سال 2010 ميلادی در آمريكا درخشيد و اولين ژاپنی بود كه در اين رشته شهرت جهانی پيدا كرد.

اسطوره‌ کشتی‌ کج‌ آمریکا مسلمان‌ شد /عکس




تاریخ: سه شنبه 12 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان
سخنگوی ستاد کل نیروهای مسلح:
معاون ستاد کل نیروهای مسلح پیرامون تهدیدات امیراشل فرمانده نیروی هوایی رژیم صهیونیستی گفت: سخنان فرمانده نیروی هوایی رژیم صهیونیستی، بیشتر به دروغ ژانویه شبیه است.

به گزارش حوزه دفاعي - امنيتي باشگاه خبرنگاران، "سردار سيد مسعود جزایری" سخنگو و معاون ستاد کل نیروهای مسلح افزود: صهیونیست‌ها در جنگ با حزب‌الله و جنگ 22 روزه و جدال اخیر غزه دچار شکست‌های فاحش شدند و صدای طبل توخالی این رژیم غاصب، عالم‌گیر شده است.

وی خطاب به مسئولین رژیم نژاد پرست صهیونیستی گفت: آوازه قدرت رژیم صهیونیستی مربوط به عملیات روانی و بهره گیری از رسانه های امپریالیستی است.

معاون ستاد کل نیروهای مسلح افزود: واقعیت این است که رژیم اشغالگر از درون دچار کرم‌خوردگی و پوسیدگی مزمن شده و به زودی این حقیقت بر همگان آشکار خواهد شد.

اين مقام عالي‌رتبه نيروهاي مسلح تاکید کرد: رژیم صهیونیستی توان ورود در هیچ جنگ جدی را ندارد.

گفتني است، فرمانده نیروی هوایی رژیم صهیونیستی اخيرا پس از شکست صهيونيست‌ها در جنگ 8 روزه با غزه گفته بود "حالا نوبت حمله به ايران است".




تاریخ: دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

 

از اونجایی که خیلی به هواپیمای جنگنده علاقه دارم گفتم چند تا از اینا بذارم.همه ی اینا ایرانیه.




تاریخ: دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان
در چهارمين روز از رزمايش دريايي ولايت91 انجام شد
همزمان با چهارمين روز از رزمايش دريايي ولايت 91، پهپادهاي نيروي مهاجم بر فراز ساحل و دريا مورد اصابت قرار گرفته و منهدم شدند.

به گزارش خبرنگار اعزامي باشگاه خبرنگاران، "امير دريادار رستگاري" سخنگوي "رزمايش تخصصي ولايت 91" اظهار داشت: امروز پهپادهاي نيروي مهاجم در دريا و ساحل قبل از نفوذ به مواضع نيروهاي خودي با آتش پرحجم دريادلان نيروي دريايي مواجه كه در نهايت  مورد اصابت موشك‌هاي دوش‌پرتاب ميثاق قرارگرفته و منهدم شدند.

وي اضافه كرد: پهپادهاي شناسايي و جنگي نيروي خودي نيز طي عمليات جداگانه‌اي با نفوذ به موقعيت استقرار نيروي مهاجم پس از شناسايي و كسب اطلاعات از ميزان آسيب يگان‌هاي مهاجم، شناورهاي آنها را مورد هدف قرار دادند.

دريادار رستگاري ابراز داشت: پرتاب موشك سطح به سطح برد كوتاه "كروز نصر" از ديگر اقدامات انجام شده توسط يگان‌هاي شناور در اين روز رزمايش بود.

گفتني است برخورداري از دقت بسيار بالا عليه اهداف متحرك شناور در دريا از ويژگي‌هاي منحصر بفرد اين موشك برد كوتاه به شمار مي رود.




تاریخ: دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان
رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای مجمع خیرین سلامت کشور:
حضرت آیت الله خامنه‌ای با اشاره به نقش تعیین کننده مردم در تمام صحنه‌های مهم اعم از سیاست، اقتصاد، سلامت، فرهنگ و آموزش و پرورش گفت: اصل انقلاب اسلامی نیز متکی به همین حضور مردمی بود و چنانچه مردم به میدان نقش آفرینی وارد نمی‌شدند، کاری از سیاستمداران و جریان‌های سیاسی ساخته نبود.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، حضرت آیت الله خامنه‌ای با اشاره به نقش تعیین کننده مردم در تمام صحنه‌های مهم اعم از سیاست، اقتصاد، سلامت، فرهنگ و آموزش و پرورش خاطرنشان کردند: اصل انقلاب اسلامی نیز متکی به همین حضور مردمی بود و چنانچه مردم به میدان نقش آفرینی وارد نمی‌شدند، کاری از سیاستمداران و جریان‌های سیاسی ساخته نبود.

ایشان با تأکید بر اولویت داشتن مسئله سلامت، بهداشت و درمان بر بسیاری از مسائل کشور، افزودند: مسئولان و دلسوزان باید بنحوی برنامه ریزی کرده و مسائل را در عرصه اجرایی دنبال کنند که خیال مردم از مسئله درمان آسوده شود.

رهبر انقلاب اسلامی حفظ ساختار مردمی در این‌گونه مجامع خیریه را مهم و ضروری برشمردند و افزودند: نباید با غلبه دادن ساختارهای بسته اداری، پویایی و نشاط را از مجامع مردمی سلب کرد.

حضرت آیت الله خامنه‌ای در بخش پایانی سخنان خود، بزرگ‌ترین مشوق برای خیرین را، به ثمر نشستن و بروز آثار عینی کارهای خیر خواندند و تصریح کردند: این فعالیت‌های خیرخواهانه، رضای خداوند متعال را نیز بدنبال خواهد داشت و هر کار خیری در میزان الهی محفوظ است و از نظر دور نخواهد ماند.

در ابتدای این دیدار، آقای سید رضا نیری دبیرکل مجمع خیرین سلامت کشور، گزارشی از ساختار، فعالیت‌ها و خدمات، برنامه‌ها و نیازهای این مجمع بیان کرد و اظهار داشت: اساس تشکیل و مبنای رویکرد مجمع خیرین سلامت کشور در طول سه سال فعالیت آن، بر اساس توصیه رهبر انقلاب مبنی بر استفاده از ظرفیت‌های مردمی در حوزه سلامت بوده است.




تاریخ: دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

به گزارش سرويس بين‌ الملل باشگاه خبرنگاران، الشرق الاوسط در شماره امروز خود نوشت: در يکي از بزرگترين رزمايشهاي نظامي از لحاظ مساحت، ايران روز گذشته اعلام کرد رزمايشهاي دريايي خود را به مدت شش روز از عمق خليج فارس تا سواحل استان بوشهر در منطقه اي به مساحت يک ميليون کيلومتر مربع  شامل تنگه هرمز، درياي عمان و مناطق شمال اقيانوس هند آغاز کرد. اين رزمايش با هدف  شبيه سازي  مقابله با  حمله دشمن فرضي که قصد نزديک شدن به آبهاي درياي عمان و خليج فارس را  در چارچوب  حمله به سواحل ايران دارد ؛ انجام مي پذيرد .
 
الشرق الاوسط در ادامه اين گزارش که تصويري از زيردريايي غدير را نيز در کنار آن چاپ کرده است به پوشش سخنان فرماندهان نظامي ايران از جمله سردار حبيب الله سياري پرداخت و نوشت: مسئولان ايران بارها تکرار کرده اند در صورت  حمله نظامي به اين کشور به سبب برنامه هسته اي اش، تنگه هرمز را خواهند بست. چهل درصد نفت جهان که از طريق دريا صادر مي شود از تنگه هرمز عبور مي کند .  
 
روزنامه الجريده چاپ کويت هم نوشت: ايران، رزمايش هاي خود را در شرق تنگه هرمز آغاز ‌کرد.
 
العربيه گزارش داد: رزمايش ايران در منطقه بسيار وسيعي برگزار مي شود.
جوار ابودقّه گزارشگر شبکه تلويزيوني العربيه گزارش داد ايران براي نمايش توان دريايي خود رزمايشي به مدت شش روز برگزار خواهد کرد.
 
روزنامه القبس کويت هم نوشت:  رزمايش دريايي ايران که از امروز آغاز شد، در منطقه وسيعي برگزار مي شود و از تنگه هرمز گرفته تا درياي عمان و اقيانوس هند را در بر مي گرد مساحت اين محدوده يک ميليون کيلومتر مربع است.

پس از گذشت چهار روز از رزمايش "فجر 91"که نيروي دريايي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در خليج فارس برگزار کرد نيروي دريايي ايران رزمايشي را که نام ولايت 91 بر آن نهاده اند آغاز کرد. در اين رزمايش زيردريايي ها و ساير ابزارهاي جنگي متنوع ايران حضور دارند. نيروي دريايي ايران در اين رزمايش سامانه هاي موشکي و دفاعي خود را مي آزمايد و برخي از شيوه هاي گشت زني و شناسايي را در اين منطقه  حساس تمرين مي کند.
 
روزنامه البيان امارات هم نوشت: ايران در تنگه هرمز رزمايش نظامي برگزار مي کند.

المنار لبنان نيز با انتشار خبر آغاز اين رزمايش نوشت: امير دريادار حبيب الله سياري فرمانده نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران گفت: هدف اين رزمايش نمايش توانمندي نيروي دريايي ايران و نشان دادن قدرت دفاعي نيروي دريايي در حمايت از منافع و منابع ايران در درياست.
 
روزنامه الاهرام چاپ قاهره در پايگاه اينترنتي خود نوشت: ايران روز گذشته رزمايشهاي دريايي را در تنگه هرمز آغاز کرد که انتظار مي رود شش روز طول بکشد و هدف از آن نمايش توانايي نظامي ايران در اين گذرگاه حياتي حمل و نقل نفت و گاز است.

حبيب الله سياري فرمانده نيروي دريايي ايران گفت: رزمايش "ولايت 91" تا روز چهارشنبه آينده در منطقه اي به مساحت حدود يک ميليون کيلومتر مربع در تنگه هرمز، درياي عمان و مناطق شمال اقيانوس هند ادمه خواهد داشت. سياري تاکيد کرد هدف از اين رزمايش نمايش توانايي نظامي نيروهاي مسلح در دفاع از مرزهاي ايران و ارسال پيام صلح و دوستي براي کشورهاي همسايه است.

روزنامه سعودي عکاظ هم در گزارشي در اين زمينه نوشت: ايران روز گذشته رزمايشهاي گسترده اي را آغاز کرد که در جريان آن، تمرين هاي جنگي دريايي روي سطحي و زير سطحي و همچنين آزمايش موشکي و هوايي با استفاده از اژدرافکن ها، هواپيماهاي بدون خلبان و همچنين تمرين جنگ الکترونيکي صورت مي گيرد.




تاریخ: دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 328
بازدید کل : 104971
تعداد مطالب : 135
تعداد نظرات : 69
تعداد آنلاین : 1

آپلود پارسی