منتظران امام زمان (منجی) (WAITING FOR SAVIOUR)
یـا أیهـا الناس انتم الفـقـرا إلی الله والله هو الغنی الحمـیـــد. ای مـردم شما همه فقیـر و محتاج و نیازمند به خداونـد هستیـد و تنها خداوند است كه بالذات بی نیاز و غنی و ستوده صفات است




تاریخ: شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان




تاریخ: شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

طارق نیوز/ اختصاصی: برخی بر اساس مبانی عقلی شبهه ای را در مورد بعثت انبیا مطرح می نمایند، اگر حکمت الهی، اقتضای بعثت انبیاء برای هدایت همه انسان ها را دارد پس چرا همگی ایشان در یک منطقه خاص جغرافیایی مبعوث شده اند و سایر بخش های روی زمین از این نعمت، محروم مانده اند؟...

 

پاسخ:  بنابر نظریاتی که هست اغلب افراد اذعان دارند که ظهور و دعوت پیامبران از خاورمیانه بوده است و این در حالی است که در این زمینه نظریه تاریخ نگاران به دو دسته تقسیم می شود.

نظر اول ) در این جا برخی اظهار دارند بنابر اینکه خداوند به انسان قدرت و فرصت تصمیم گیری و انتخاب داده و هیچ گاه هیچ یک از اقوام بشر را رها نکرده است؛ تمامی امت بشر دارای راهنما و حد اقل یک پیامبر بوده اند. همه ی ما خوب می دانیم که در برخی از اقوام در دوره هایی چنان پیشرفت کتابت نبوده و حتی با توجه به جنگ ها و مشکلاتی که یک قوم بر سر راه خود داشته اند، اسناد و تاریخ آنان از میان رفته است.

چرا بیش تر از کلمه ی امت به جای قوم استفاده می شود؟

امت کلمه ای از ریشه ام به معنی مادر است که یعنی افرادی که به طور تقریبی در یک موقعیت زمانی، مکانی، فکری، اهداف و شرایط  مشابه زندگانی هستند. پس اگر پیامبری در یک دوره ی ظهور می کرد، تا مدت ها که تقریبا همان شرایط حاکم باشد نیاز به پیامبر دیگری نبود.

این نکته هم قابل توجه است که چند قوم مختلف نیز می توانند یک امت در نظر گرفته شوند. 

حتی برخی از مورخین بر این باورند که در برخی از نوشته های کهن  نام های متعددی برای پیامبران ذکر شده است و طبق این اسامی مشخص خواهد شد که تمامی پیامبران به طور قطع خاورمیانه ای نبوده اند، بنابر این می توان بیان داشت که تمامی پیامبران متعلق به منطقه مرکزی خاورمیانه نبوده اند.به طور مثال حضرت ادریس همان هرمیس و حضرت شیث، آغاثا ذیمون و... واین پیامبران از اقوام آسیایی نبوده اند.

نظر دوم ) دیگر نظر مخصوص به مورخینی است که می گویند پیامبران همه از خاورمیانه بوده اند.

البته نه در مورد نظریه اول قطعیتی وجود دارد نه در مورد نظریه دوم و چون ما داریم در مورد کل تاریخ بشریت صحبت می کنیم اثبات ادعاهایمان خیلی سخت خواهد بود. اما بر آن ادعاییم که اکثریت پیامبران از خاورمیانه برخواسته اند و نه تمامی آنان و این که اکثریت هم اهل خاورمیانه بودند، دلایلی بسیار دارد که در ادامه به برخی از آنان خواهیم پرداخت.

در نواحی معتدل اطراف دریای مدیترانه و رودهای پرآب کارون، نیل، دجله و فرات اصلی ترین تمدن های بشری قرار داشته اند؛ که از لحاظ علم و صنعت پیشرفت خوبی کرده بودند این افراد به نسبت اقوام دیگر( می دانیم در گذشته ای که مردمان خاورمیانه در اوج تمدن زندگی می کردند، اقوامی بودند که مانند انسان های نخستین زندگی می کردند یا هنوز به کتابت دست نیافته بودند) آمادگی بیشتری برای  دریافت پیام حق و دستورات الهی داشته اند. این امت ها گاهی شرایط خاصی داشتند مانند قوم بنی اسرائیل که می دانیم بسیاری از پیامبران الهی و کتب الهی  بر این قوم نازل شده  است خوب این هم جز حکمت الهی است که رفتارها و گفتارهای این قوم را به خوبی می شناسد و همان طور که می دانیم در طول تاریخ این قوم نقش مهمی در تاریخ بشر داشته است. اعراب نیز بعید است اگر پیامبری غیر عرب زبان بر آنان فرود می آمد؛ دعوت او را می پذیرفتند. پس گاهی همزمان نیاز به حضور چندین پیامبر بود.

 منطقه خاورمیانه به مانند امروز یکی از مناطق مهم جغرافیایی و گذرگاه استراتژیک جهان بوده است. این منطقه خصوصا از زمانی که نسل بشریت به کشتیرانی دست یافت، حدفاصل میان شرق و غرب بوده است.

می دانیم که پیامبران به دو دسته تقسیم می شدند؛ عده ای راهنمای قوم خود و عده ای نیز راهنمایی برای تمامی جهانیان بودند. پس اگر قرار بود بقیه نیز از وجود این پیامبر استفاده کنند آن ها می بایست در مراکز اصلی دنیا مبعوث شوند تا صدا و پیامشان راحت تر به مناظق دیگر رسد. این نکته با این که پیامبری در یک گوشه ای از جهان که با هیچ جا در ارتباط نیست و یا در روستایی کوچک ظهور کند، طبق تعریفی که پیشتر هم از کلمه امت داشتیم، در تضاد است. چه جایی بهتر از شهرهای مکه،بابل، تبس و ... این تا جایی است که برخی باستان شناسان ایرانی بر این باورند کیومرث که نام او در شاهنامه آمده است همان حضرت آدم (ع) است و دیگر نظرات مختلفی در این زمینه وجود دارد ولی تمامی آن ها اشاره به این دارد که حضرت آدم در خاورمیانه هبوط کرده است.

اما صحبت کامل و جامع را در این زمینه شهید مطهری می فرمایند:

«این بستگی دارد به استعداد های مخصوصی که در افراد هست، مسلماً سرزمین ها هم در پرورش استعدادها تأثیر د ارد، امروزه هم می گویند که شرق ، سرزمین عرفان و اشراق است . این یک امر گزاف و گتره نیست که مثلاً غربی ها بیشتر به محسوسات می پردازند و شرقی ها بیشتر به نامحسوسات یعنی این ها بیشتر به این سو کشانده می شوند و ان ها بیشتر به آن سو. محیط جغرافیایی و اوضاع و احوال کرمی آفتاب و این ها در پرورش جسم انسان مفید است و وضع جسم هم در پرورش های مخصوص روح تأثیر دارد. این مانعی ندارد که بعضی از سرزمین ها آمادگی بیشتری داشته باشد.

برای پروراندن افرادی که اجمالا استعداد و اشراق و الهام دارند...»

و نکته ی دیگر که قابل ذکر است که اکثر ادیان توحیدی در بازه زمانی خودشان برای عرضه به جهانیان از سوی پیامبران بر مردم عرضه شده اند اما پس چرا پیامبران به این هدف غایی نرسیده اند؟

آیا چیزی جز کارشکنی مردم و موانعی که آنان ایجاد می کردند وجود داشته است؟! حال آیا در این جا جز خود جهانیان فرد دیگری مقصر این رخداد است؟

ما تا این جا روی سخنمان با همگان بود و اما حال فرض را می گذاریم بر اینکه خواننده به قرآن کریم و اسلام معتقد است و به چند آیه از قرآن کریم استناد می کنیم:

پاسخ قرآن در این جا پاسخی قطعی است، این که پیامبران به قومیت و امت خاصی در طول بشر متعلق بودند را طبق آیه 24 سوره ی فاطر تکذیب می کند.

 

...إِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ

«... و هیچ امتی نبوده مگر آن که در میان آنان هشدار دهنده ای گذاشته اند.»

بر طبق آیه مذکور هر امتی دارای انذار کننده بوده است (پیشتر به معنی کلمه امت و ریشه آن اشاره کردیم) البته برخی معتقدند که تفسیر انذار کننده حتماً به معنای پیامبر نیست و شاید منظور عالم و یا بزرگی بوده است. البته آیات دیگری هم هست که این تفسیر را رد می کند و می توان به آن ها استناد کرد. هر چند بهتر است به این مهم توجه داشته باشیم که همه ی پیامبران در یک سطح نیستند و اصلاً نیازی هم نیوده که همه آن ها به یک شکل و با معجزات عظیم بر امت خود نازل شوند. بدین ترتیب می توان این گونه گفت که قبیله ای دور افتاده از تمدن ها نیز در طول تاریخ خود پیامبرانی هم سطح میزان درک افراد قبیله داشته است. البته این هم لازم به یادآوری است که افراد قبیله از نوع بشر آدم باشند و نه همانند انسان های ناندرتال!

در آیه 36 سوره ی نحل خداوند می فرماید:

وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ۖ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّـهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ ۚ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ

«و ما در هر امتی رسولی را بر انگیختیم تا بیان دارد خدا را بپرستید و از طغیانگر دوری کنید. پس برخی از آنان را خدا هدایت کرد و برخی نیز سزاوار گمراهی گشتند پس در زمین بگردید ببینید عاقبت تکدیب کنندگان چگونه بوده»  حال مگر می شود امتی را خداوند این گونه بشیر ونذیر دهد وامتی دیگر را خیر؟!

در قرآن کریم نام و سرگذشت پیامبران و امتشان آورده شده است که هر کدام بنابر حکمت خاصی بوده و قصصی نیز هست برای آیندگان و با توجه به اینکه در قران کریم به پیامبرانی مانند ذوالقرنین به صورت مختصر و یا چون یوسف نبی به طور مفصل به آنها اشاره شده است، تمامی پیامبران تاریخ نیستند بلکه در آیه ی 164 سوره ی نساء می فرماید:

وَرُسُلًا قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَيْكَ مِن قَبْلُ وَرُسُلًا لَّمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ ۚ وَكَلَّمَ اللَّـهُ مُوسَىٰ تَكْلِيمًا

«و پیامبرانی که سر گذشت آن ها را پیش تر با تو گفتیم و پیامبرانی که نگفته ایم... »

و هم چنین خداوند متعال در سوره ی غافر آیه ی 78 می فرماید:

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِّن قَبْلِكَ مِنْهُم مَّن قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُم مَّن لَّمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ ۗ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّـهِ ۚ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّـهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ

« و مسلماً پیش از تو رسولانی را فرستاده ایم و سرگذشت برخی ازآنان را بر تو حکایت کردیم و سرگذشت برخی از ایشان را بر تو حکایت نکردیم.و هیچ رسولی را نرسد جز به اذن خدا معجزه ای بیاورد. پس چون  فرمان خداوند برای مجازات آن ها برسد به حق داوری کردن و آن جاست باطل کران زیان کارند.»

برخی این ادعا را دارند چون حداقل پیامبران اولولعزم بر مردمان خاورمیانه مبعوث شده اند پس در آخرت چگونه بر مردمان قضاوت خواهد شد.

طبق فرموده خداوند در آیه 47 سوره ی یونس:

وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ ۖ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ

« و هر امتی  را پیامبری است پس هنگامی که پیامبرشان بیاید میانشان به عدالت داوری می شود و به آن ها کم نمی رود.»

 از آنجا که مبنای تمام ادیان عرضه توحید و نفی ظلم و طاغوت بوده است، پس در ماهیت هیچ دین و سخنان پیامبری اختلاف نظر نیست چیزی که مهم هست داوری میان آنان بر اساس دین آورده شده از سوی پیامبر آن امت می باشد. یعنی به طور مثال حتی در قبیله ای که قبل تر مثال آن را بیان کردیم، خداوند بر اساس همان پیامبرشان در میان آنان حکم خواهد کرد.

طبق دلایل منطقی و آیات قرآن کریم، توانستیم نتیجه بگیریم که حتی با وجود تعدد پیامبران در خاورمیانه خللی در ایمان آوردن و حکم خداوند بر مردمان جهان وارد نخواهد شد.

و من الله توفیق




تاریخ: شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

شایداین سوال برای شما دوستان هم مطرح شده باشه که چرا پیامبران (تا آنجایی که می شناسیم و خصوصاً پیامبران اولوا العزم) همه در محدوده خاص جغرافیایی (تقریباً خاورمیانه) ظهور کرده و مثلاً در سایر نقاط جهان همچون آفریقا اروپا و یا آمریکا پیامبری را نمی شناسیم؟
درپاسخ به این پرسش نخست باید دانست یکی از مهمترین وظایف پیامبران به ویژه پیامبران اولوا العزم، هدایت و داوری میان مردمی است که به دلیل شکل گیری نظام اجتماعی و تزاحم منافع با همدیگر اختلاف پیدا کرده بودند زیرا انسان ها در ابتدا به صورت گروه های کوچک و به طور اشتراکی زندگی می کردند. اما رفته رفته با پیدایش آتش و فلز و گسترش امکانات، برخی بر برخی سلطه پیدا کردند و بسیاری از هدایت الهی دور شدند و آن یکپارچگی اولیه را از دست دادند. این بحران ها بیشتر در سرزمین های با تمدن کهن که به طور عموم در منطقه خاورمیانه بودند شکل گرفت. از این رو بیشتر پیامبران و به ویژه پیامبران اولوا العزم در این مناطق مبعوث شدند.
چنان که در قرآن مجید نیز می خوانیم:«کان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه و ما اختلف فیه الا الذین اوتوه من بعد ماجاءتهم البینات بغیا بینهم فهدی الله الذین ءامنوا لما اختلفوا فیه من الحق باذنه والله یهدی من یشاء الی صراط مستقیم؛: مردم، امتی یگانه بودند؛ پس خداوند پیامبران را نوید آور و بیم دهنده برانگیخت و با آنان، کتاب [خود] را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داوری کند. و جز کسانی که [کتاب] به آنان داده شد - پس از آن که دلایل روشن برای آنان آمد - به خاطر ستم [و حسدی] که میانشان بود [هیچ کس] در آن اختلاف نکرد. پس خداوند آنان را که ایمان آورده بودند، به توفیق خویش، به حقیقت آنچه که در آن اختلاف داشتند هدایت کرد و خدا هر که را بخواهد به راه راست هدایت می کند»  (بقره، آیه 213).
برای توضیح بیشتر نظر شما را به مطالب زیر جلب می کنیم:
اولاً، یکی از لوازم نبوت عامه این است که هیچ مردمی بدون راهنما نیستند و  ممکن نیست خداوند ملتی را بدون رهنما رها کند زیرا خدا مربی و مدبر انسان است و انسان  مسافری است که عوالمی را پشت سر گذاشته و عوالمی پیش روی دارد انسان بدون  راهنمایی وحی نمی‏داند از چه عوالمی آمده است و به کدام عوالم می‏رود قرآن کریم در این  مورد می‏فرماید هیچ امتی بدون پیغمبر و راهنما نخواهد بود «ان من امه إلاخلا فیها نذیر»، (فاطر،  آیه 24) امکان ندارد جمعیتی در منطقه‏ای زندگی کنند و خداوند برای آنان راهنما نفرستد  خداوند مردم را خواه موحد و خواه غیر موحد از نبوت جدا نمی‏کند اصولاً نبوت از بشریت  جدا نمی‏شود یعنی ممکن نیست در عصری یا نسلی در سرزمینی گروهی زندگی کنند و برای  آنان نبوت نباشد و ممکن نیست جامعه بشری را بیافریند و وحی و سروش غیبی را خلق  نکند زیرا جامعه بدون وحی حیات انسانی نخواهد داشت.
  انفکاک بشریت و نبوت ممکن نیست یا خود پیغمبر در یک جامعه معین به سر می‏برد و یا  نماینده و جانشین او و یا کتاب و تعالیمش.
  این که در غرب پیامبری ظهور کرده است یا نه باید گفت ممکن است در آن قسمتها  جمعیتی نبوده و یا اگر بوده ما دلیلی نداریم که خداوند برای آنها انبیایی نفرستاده است چون  همه انبیایی که آمار و نامشان در جوامع روایی هست تنها نام بعضی در قرآن ذکر شده است  خدای سبحان می‏فرماید: «منهم من قصصنا علیک و منهم من لم نقصص علیک»؛ ما پیش از تو رسولانی  فرستادیم سرگذشت گروهی از آنان را برای تو باز گفته و گروهی را برای تو بازگو نکرده‏ایم، (غافر، آیه 78) لذا  شاید در غرب نیز انبیایی بوده‏اند که در قرآن قصه آنان نیامده است و علت عدم ذکر نام و  قصه آنان در قرآن این است که کتاب و آثار تبلیغی آنها برای مردم مشرق زمین و خاورمیانه  اصلاً آشنا نبود، (تفسیر موضوعی ج 6 آیت عبدالله جوادی آملی).
  ثانیا، باید راهی ورای حس و عقل باشد که بتوان از آن برای هدایت مردم استفاده کرد اما  فعلیت یافتن هدایت افراد مشروط به دو شرط است: یکی آنکه خودشان بخواهند از این  نعمت الهی بهره‏مند شوند، دوم آنکه دیگران موانعی برای هدایت آنان فراهم نکنند و محروم  ماندن بسیاری از مردم از هدایت انبیاء در اثر سوء اختیار خودشان بوده است چنانکه  محرومیت بسیاری دیگر در اثر موانعی بوده که دیگران در راه گسترش دعوت انبیاء بوجود  آورده بودند. و پیامبران خدا همواره برای برداشتن این موانع می‏کوشیدند با دشمنان خدا و  بویژه زورمندان و مستکبران به ستیز برمی‏خواستند بسیاری از ایشان در راه ابلاغ رسالت الهی  و هدایت مردم جان خود را فدا کردند.
  نکته قابل توجه اینکه ویژگی اختیاری بودن حرکت تکاملی انسان ایجاب می‏کند که همه  این جریانات به صورتی انجام یابدکه زمینه حسن یا سوء انتخاب برای طرفین حق و باطل  فراهم باشد مگر اینکه تسلط زورمندان  و اهل باطل بجایی برسد که راه هدایت دیگران را  بکلی مسدود کند و نور حق و هدایت را در جامعه خاموش سازند در این صورت خدای  متعال از راه های غیبی و غیر عادی طرفداران حق را یاری خواهد کرد اگر چنین موانعی بر سر  راه انبیاء نمی‏بود دعوت ایشان بگوش همه جهانیان می‏رسید و همگی از نعمت هدایت الهی  بوسیله وحی و نبوت بهره‏مند می‏شدند پس گناه محرومیت بسیاری از مردم از هدایت انبیاء  بگردن کسانی است که جلو گسترش دعوت ایشان را گرفته‏اند، (آموزش عقاید ج 2 استاد محمد تقی مصباح  یزدی).




تاریخ: شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان
خلاصه از زندگی نامه پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله)

مقدمه

زندگي حضرت محمد (ص) از صدر اسلام مورد توجه و اهتمام مسلمانان قرار داشته است ؛ با اينهمه ، روايات بي‌شمار موجود در بيشتر جزئيات همداستان نيستند و به ويژه آگاهيهاي ما در باب زندگي آن بزرگوار ، پيش از بعثت ، به تفصيل شرح سيرة ايشان پس از بعثت نيست . به هر حال ، آنچه از مطالعه و بررسي زندگي وي در طول 63 سال در ذهن نقش مي‌بندد، بازتابي از تصوير ظهور پيامبري الهي و سرگذشت شخصيتي است كه با پشت سر نهادن دشواريهاي بسيار ، بي‌هيچ خستگي و نااميدي به اصلاح جامعه ، دست زد و توانست جزيره العرب را متحد كند و آمادة گستردن اسلام در بيرون از مرزهاي عربستان شود و از آن مهم تر ديانتي را بنياد نهد كه اينك يكي از مهم‌ترين اديان جهان به شمار مي‌رود .

از تولد تا بعثت

تولد حضرت محمد ( ص) بنابر بسياري از روايات در 17 ربيع الاول عام‌الفيل ( 570 م ) ، يا به روايتي 12 همان ماه در تقويم عربي روي داد . پدر پيامبر‌(ص)‌، عبدالله فرزند عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب و هر دو از قبيلة بزرگ قريش بودند ؛ قبيله‌اي كه بزرگان آن از نفوذ فراواني در مكه برخوردار بودند و بيشتر به بازرگاني اشتغال داشتند . عبدالله ، پدر پيامبر (ص) اندكي پيش از تولد فرزندش براي تجارت با كارواني به شام رفت و در بازگشت بيمار شد و درگذشت . بنابر رسمي كه در مكه رايج بود ، محمد (ص) را به زني به نام حليمه سپردند تا در فضاي ساده و پاك باديه پرورش يابد . وي 6 ساله بود كه همراه مادر براي ديدار خويشان به يثرب ( مدينه ) رفت‌، اما آمنه نيز در بازگشت ، بيمار شد و درگذشت و او را در ابواء ـ نزديك مدينه ـ به خاك سپردند. محمد ( ص) از اين پس در كنف حمايت جدش عبدالمطلب قرار گرفت ، اما او نيز در 8سالگي وي درگذشت و سرپرستي محمد ( ص) بر عهدة عمويش ابوطالب گذارده شد. ابوطالب در سرپرستي برادرزاده اش كوششي بليغ مي كرد . در سفري تجارتي به شام او را با خود همراه برد و هم در اين سفر ، راهبي بَحيرا نام ، نشانه هاي پيامبري را در او يافت و ابوطالب را از آن امر مطلع ساخت. از وقايع مهم پيش از ازدواج پيامبر ( ص ) ، شركت در پيماني به نام « حلف الفضول » است كه در آن جمعي از مكيان تعهد كردند « از هر مظلومي حمايت كنند و حق او را بستانند » . پيماني كه پيامبر (ص) بعدها نيز آن را مي‌ستود و مي‌فرمود اگر بار ديگر او را به چنان پيماني باز خوانند ، به آن مي‌پيوندد.

شهرت محمد (ص) به راستگويي و درستكاري چنان زبانزد همگان شده بود كه « امين » لقب گرفت و همين صداقت و درستي توجه خديجه دختر خويلد را جلب كرد و او را با سرماية خويش براي تجارت به شام فرستاد ؛ سپس چنان شيفتة درستكاري « محمد امين‌» شد كه خود براي ازدواج با وي گام پيش نهاد ، در حالي كه بنابر مشهور ، دست‌كم 15 سالي از او بزرگ‌تر بود . خديجه براي محمد ( ص ) همسري فداكار بود و تا زماني كه حيات داشت ، پيامبر همسر ديگري برنگزيد . او براي پيامبر ( ص ) فرزنداني آورد كه پسران همگي در كودكي در گذشتند و در ميان دختران ، از همه نامدارتر ، حضرت فاطمه‌( ع) است . از جزئيات اين دوره از زندگي پيامبر ( ص) تا زمان بعثت آگاهي چنداني در دست نيست ؛ جز آنكه مي دانيم نزد مردمان به عنوان فردي اهل تأمل و تفكر شناخته شده ، و از خوي و رفتارهاي ناپسند قوم خود سخت ناخشنود بود . از آداب و رسوم زشت آنان چشمگيرتر از همه بت پرستي بود و پيامبر (ص) از آن روي بر مي‌تافت . محمد (ص) اندكي پيش از بعثت ، دير زماني را به تنهايي در غار حرا، در كوهي نزديك مكه به سر مي‌برد و زمان را به خاموشي و انديشه مي‌گذرانيد.

از بعثت تا هجرت

گفته‌اند نخستين نشانه‌هاي بعثت پيامبر (ص) به هنگام 40 سالگي او ، رؤياهاي صادقه بوده است، اما آنچه در سيره به عنوان آغاز بعثت شهرت يافته ، شبي در ماه رمضان ، يا ماه رجب است كه فرشتة وحي در غار حرا بر پيامبر (ص) ظاهر شد و بر او نخستين آيات سورة علق را برخواند . بنابر روايات ، پيامبر (ص) به شتاب به خانه بازگشت و خواست كه او را هر چه زودتر بپوشانند. گويا براي مدتي در نزول وحي وقفه‌اي ايجاد شد و همين امر پيامبر‌(ص ) را غمناك ساخته بود ، ولي اندكي بعد فرشتة وحي باز آمد و آن حضرت را مامور هدايت قوم خود و اصلاح جامعه از فسادهاي ديني و اخلاقي و پاك گردانيدن خانة خدا از بتان ، و دلهاي آدميان از خدايان دروغين كرد .

پيامبر (ص) دعوت به توحيد را نخست از خانوادة خود آغاز كرد و اول كسي كه به او ايمان آورد ، همسرش خديجه ، و از مردان ، پسر عمويش علي بن ابي طالب ( ع) بود كه در آن هنگام سرپرستي او را پيامبر (ص) بر عهده داشت. در منابع فرق گوناگون اسلامي‌، از برخي ديگر همچون ابوبكر و زيدبن حارثه ، به عنوان نخستين گروندگان به اسلام نام برده اند، اما بايد در نظر داشت كه اين موضوع براي مسلمانان در گرايشهاي مذهبي گوناگون پيوسته افتخاري بود و بعدها به زمينه اي براي منازعات كلامي ميان آنان تبديل شد . هر چند دعوت آغازين بسيار محدود بود ، ولي شمار مسلمانان رو به فزوني داشت و چندي برنيامد كه گروه اسلام آورندگان به اطراف مكه مي‌رفتند و با پيامبر (ص) نماز مي‌گزاردند.

3 سال پس از بعثت، پيامبر(ص) دستور يافت تا همگان را از خاندان قريش گرد آورد و دعوت توحيد را در سطحي گسترده‌تر مطرح سازد . پيامبر (ص) بدين كار دست زد ، اما دعوتش اجابتي چندان نيافت و بر شمار اسلام آورندگان قريش نيفزود. بايد گفت با آنكه اشراف مكه دعوت جديد را كه بر وحدانيت خدا و برابري انسانها تاكيد بسيار داشت ، بر نمي‌تافتند ، اما فرودستان و بي‌چيزان ، دين جديد را با دل و جان پذيرا بودند و گروه گروه به آن مي گرويدند و برخي از ايشان همچون عمار ياسر و بلال حبشي بعدها از بزرگان صحابه شدند . رفتار قريشيان و به طور كلي مشركان مكه اگر چه نخست با ملايمت و بيشتر با بي‌اعتنايي همراه بود ، ولي چون بدگويي از بتان و از آيين و رسوم پدران آنان فزوني يافت ، قريشيان بر پيامبر ( ص) و مسلمانان سخت گرفتند و خاصه ابوطالب عموي پيامبر ( ص) را كه جداً از او حمايت مي‌كرد ، براي آزار پيامبر (ص) در تنگنا قرار دادند . از يك سو تعرض قريشيان و ديگر قبايل به مسلمانان و شخص پيامبر‌(ص) فزوني مي گرفت و از ديگر سو در صفوف قريشيان نسبت به مخالفت با پيامبر (ص) يا حمايت از او ، دو دستگي پديد آمد .

سختگيري مشركان چندان شد كه پيامبر (ص) عده‌اي از اصحاب را امر كرد تا به حبشه هجرت كنند و به نظر مي‌رسد كه برخي از اصحاب نيز ميان حبشه و حجاز در رفت و آمد بوده اند . در سال ششم بعثت ، سرانجام قريشيان پيماني نهادند تا از ازدواج يا خريد و فروش با خاندان عبدالمطلب بپرهيزند . آنان پيمان خويش را بر صحيفه‌اي نوشتند و به ديوار كعبه آويختند. از آن سوي ، ابوطالب و كساني ديگر از خاندان او نيز همراه پيامبر‌(ص) و خديجه به دره‌اي مشهور به « شعب » ابوطالب ، پناه بردند و تا جايي كه ممكن بود ، نه كسي به آنجا مي آمد و نه خود از آن بيرون مي شدند . سرانجام ، پس از آنكه خطوط آن صحيفه را موريانه از ميان برده بود ، قريشيان پذيرفتند كه مخالفان را رها كنند و از محاصره ايشان دست بردارند ( سال 10 بعثت ) . بدين سان پيامبر (ص) و خاندان او از تنگنا رهايي يافتند. اندكي پس از خروج پيامبر (ص) از شعب ، دو تن از نزديك‌ترين ياورانش ، خديجه و ابوطالب وفات يافتند.

با وفات ابوطالب ، پيامبر (ص) يكي از جدي‌ترين حاميان خود را از دست داد و مشركان با فرصت به دست آمده بر اذيت و آزار پيامبر (ص) و مسلمانان افزودند ، كوشش پيامبر‌( ص ) براي دعوت ساكنان خارج مكه ، به ويژه طايف ، به جايي نرسيد و او آزرده خاطر و ناآسوده به مكه بازگشت. سرانجام ، توجه پيامبر (ص) به شهر يثرب جلب شد كه شهري مستعد براي دعوت اسلام بود . در آن شهر دو قبيلة اصلي ، يعني اوس و خزرج ، بيشتر اوقات با هم در جنگ و ستيز بودند و از كسي كه ايشان را به آشتي و دوستي دعوت كند ، استقبال مي‌كردند . پيامبر (ص) اتفاقاً 6 تن از خزرجيان را در موسم حج ديد و اسلام را بر ايشان عرضه كرد و آنان چون به شهر خويش بازگشتند ، به تبليغ دعوت پرداختند. سال بعد ، يعني در سال 12 بعثت ، تني چند از اوس و خزرج ، به خدمت پيامبر (ص) آمدند و در عقبه ، دره‌اي در نزديكي مكه ، با آن حضرت بيعت كردند و پيامبر (ص) نماينده اي براي ترويج و تعليم اسلام با آنان همراه كرد . اين بيعت نخستين پاية حكومتي شد كه پيامبر (ص) در يثرب بنياد نهاد . سال بعد نيز شمار بيشتري از يثربيان با پيامبر ( ص) بيعت كردند و گويا در يثرب جز گروه اندكي نمانده بود كه به اسلام در نيامده باشند . گرچه اين مذاكرات پنهاني بود ، ولي قريشيان بدان آگاهي يافتند و پس از شور دربارة رسيدگي به كار پيامبر ( ص) و مسلمانان ، بر آن شدند كه از همة تيره‌هاي قريش كساني گرد آيند و شبانه پيامبر (‌ص) را بكشند تا خون او برگردن كسي نيفتد . پيامبر (ص) كه از اين توطئه آگاه شده بود ، حضرت علي (ع) را بر جاي خويش نهاد و خود به شتاب ، در حالي كه ابوبكر نيز با او همراه شده بود ، به سوي يثرب روان شد.

 

از هجرت تا رحلت پیامبر اکرم (ص)

 خروج پيامبر (ص) از مكه كه از آن به هجرت تعبير شده ، نقطة عطفي در تاريخ زندگي آن حضرت و نيز تاريخ اسلام است ؛ زيرا از آن پس پيامبر (ص) ، تنها مشركان را به دوري از بت پرستي و ايمان به خداي يگانه فرا نمي‌خواند ، بلكه ديگر در رأس حكومتي قرار گرفته بود كه مي‌بايست بر مبناي شريعتي آسماني جامعه‌اي نوين بنا نهد ؛ اما اينكه برخي از نويسندگان برآنند كه پيامبر (ص) در مدينه رسالت و دعوت و تبليغ را رها كرد ، درست نيست و پيامبر (ص) هرگز اين نقش را از دست ننهاد . گسيل داشتن كساني براي تبليغ اسلام به ميان قبايل و ارسال دعوتها به فرمانروايان كشورها مؤيد اين معني است. هجرت پيامبر (ص) از مكه به مدينه ، نزد مسلمانان با اهميت بسيار تلقي شد ، تا بدانجا كه مبدا تاريخ ايشان قرار گرفت و اين خود نشان دهندة برداشتي است كه اعراب از هجرت پيامبر (ص) به عنوان يك مرحلة نوين داشتند . سرانجام پيامبر‌(ص) در ماه ربيع الاول سال 14 بعثت به يثرب رسيد ؛ شهري كه از آن پس به نام آن حضرت ، مدينه الرسول يا به اختصار مدينه نام گرفت . آن حضرت نخست در جايي بيرون شهر ، به نام قبا درنگ فرمود و يثربيان به استقبال او شتافتند . پس از چند روزي ، به شهر در آمد و در قطعه زميني خشك ، مسجدي به دست خود و اصحاب و يارانش بنا كرد كه بنياد مسجد النبي كنوني در مدينة منوره است.

روز به روز بر شمار مهاجران افزوده مي‌شود و انصار ـ كه اينك به ساكنان پيشين يثرب اطلاق مي‌شد ـ آنان را در منزل خويش جاي مي دادند . پيامبر (ص) ، نخست ميان انصار و مهاجران پيمان برادري برقرار كرد و خود علي بن ابي طالب (ع) را به برادري برگرفت. عده اي اندك نيز بودند كه اگرچه به ظاهر ادعاي اسلام مي‌كردند ، ولي به دل ايمان نياورده بودند ، و اينان را « منافقين » مي ناميدند . مدتي پس از ورود به مدينه ، پيامبر (ص) با اهالي شهر ، حتي يهوديان پيماني بست تا حقوق اجتماعي يكديگر را رعايت كنند. چندي بعد قبلة مسلمانان از بيت المقدس به سوي كعبه تغيير يافت و هويت مستقل براي اسلام تثبيت شد . در سال نخستين هجرت ، مسلمانان با مشركان مكه برخوردي جدي پيدا نكردند و برخوردها از سال دوم آغاز شد‌. در واقع بيشتر اوقات پيامبر (ص) در دوران پس از هجرت به حفاظت از جامعة كوچك مسلمانان مدينه و گسترش حوزة نفوذ اسلام گذشت . پيامبر (ص) و مسلمانان نخست مي‌بايست مشركان را به اسلام مي خواندند ، يا خطر هجوم و حملة دائمي ايشان را دفع مي كردند . متدينان به اديان ديگر ، به ويژه يهود ، گويا نخست روابطي دوستانه با پيامبر‌(ص) و مسلمانان داشتند ، يا دست كم چنين وانمود مي‌كردند ، ولي اندكي بعد از در دشمني و ستيز در آمدند و گاه حتي با دشمنان پيامبر (ص) دست ياري دادند . به هر حال ، در تحليل رفتار پيامبر (ص) و مسلمانان با آنان ، بايد مواضع ايشان را در قبال مشكلات و خطراتي كه جامعة مسلمانان را تهديد مي‌كرد ، در نظر آورد و تقابلي كه احياناً در اين ميان ديده مي‌شود ، به هيچ روي نبايد به نزاعهاي مذهبي و جز آن تعبير شود ؛ چه ، آيات فراواني در قرآن كريم و هم بسياري رفتارهاي پيامبر (ص) ، حاكي از احترام نسبت به متدينان واقعي به اديان آسماني ، و نشان دهندة يكي بودن اساس آنهاست .

در سال 2 ق ، مهم‌ترين برخورد نظامي مسلمانان و مشركان مكه پيش آمد : در نبردي كه به بدر مشهور شد ، با آنكه عدة مسلمانان كمتر از مكيان بود ، توانستند پيروزي را از آن خود كنند و از مشركان بسياري كشته و اسير شدند و ديگران نيز گريختند. پيروزي در بدر ، به مسلمانان روحيه بخشيد ، اما در مكه همگي داغدار و خشمگين از شكست ، و در انديشة انتقام بودند . از آن سوي نخستين درگيري مسلمانان با يهوديان بني‌قينقاع كه در بيرون مدينه سكني داشتند ، اندكي پس از بدر پديد آمد و يهوديان ناچار عقب نشستند و آن ناحيه را به مسلمانان دادند.

در سال 3 ق ، قريشيان از قبايل متحد خود بر ضد مسلمانان ياري خواستند و با لشكري مجهز به فرماندهي ابوسفيان ، به سوي مدينه به راه افتادند. پيامبر (ص) نخست قصد داشت در مدينه بماند ، ولي سرانجام بر آن شد تا براي مقابله با لشكر مكه از شهر بيرون رود . در جايي نزديك كوه احد ، دو لشكر با يكديگر رو به رو شدند و با اينكه نخست پيروزي با مسلمانان بود ، ولي با ترفندي كه خالد بن وليد به كاربرد و با استفاده از غفلت گروهي از مسلمانان ، مشركان از پشت هجوم بردند و به كشتار آنان پرداختند . در اين جنگ حمزه عموي پيامبر ( ص) به شهادت رسيد ، پيامبر (ص) خود زخم برداشت و شايعة كشته شدن او نيز موجب تضعيف روحية مسلمانان شد . مسلمانان غمگين به مدينه بازگشتند و آيات قرآن كه در اين واقعه نازل شد ، در بر دارندة تسليت بر مسلمانان است.

در سال 4 ق چند درگيري پراكنده با قبايل اطراف مدينه پيش آمد كه ديانت جديد را به سود خود نمي‌ديدند و ممكن بود با يكديگر متحد شده ، به مدينه هجوم آوردند . دو حادثة رجيع و بئر معونه كه طي آن مبلغان مسلمان توسط جنگجويان قبايل متحد كشته شدند ، نشان از همين اتحاد ، و نيز تلاش پيامبر (ص) براي گسترش اسلام در مدينه دارد. در اين سال يكي از مهم‌ترين درگيريهاي پيامبر (ص) با قومي از يهود مدينه به نام بني نضير پيش آمد كه پيامبر (ص) با ايشان به مذاكره پرداخت و يهوديان قصد جان او را كردند ، اما سرانجام ناچار شدند از آن منطقه كوچ كنند.

در سال بعد پيامبر (ص) و مسلمانان به حدود مرزهاي شام در جايي به نام دومه الجندل رفتند ؛ وقتي سپاه اسلام به آنجا رسيد ، دشمن گريخته بود و پيامبر (ص) و مسلمانان به مدينه بازگشتند. سال 5 ق به پايان نرسيده بود كه خطر بسيار بزرگي پيامبر (ص) و مسلمانان را تهديد كرد . قريشيان مكه و يهوديان رانده شدة بني‌نضير و ديگر هم پيمانان ايشان بر ضد پيامبر ( ص) متحد شدند و با لشكري گران كه شمار سپاهيان آن را تا 10 هزار گفته‌اند ، به سوي مدينه به راه افتادند . چون خبر به پيامبر (ص) رسيد ، بنا بر روايت مشهوري ، به پيشنهاد سلمان فارسي به حفر خندق در اطراف مدينه امر فرمود . بدين ترتيب ، چون لشكر كفار به مدينه رسيد ، با اين تدبير جديد جنگي رو به رو شد و در طول روزهايي كه دو لشكر در برابر هم صف آراسته بودند ، تنها درگيريهايي پراكنده رخ داد . سرانجام ، پس از 15 روز ، لشكر كفار بي‌نتيجه بازگشت و مسلمانان به زندگي عادي خود برگشتند.

در سال 6 ق ، مسلمانان توانستند قوم بني مصطلق را كه بر ضد پيامبر (ص) در صدد تجمع بودند ، شكست دهند و در همان سال دسته هاي گوناگون از سپاهيان مسلمان به سوي قبايل اطراف گسيل شدند . بر اثر اهتمام و كوشش پي‌گير پيامبر (ص) اينك بسياري مشكلات از سر راه مسلمانان برداشته شده بود ، زيرا در شمال شبه جزيره ، بسياري طوايف در برابر پيامبر (ص) سر اطاعت فرود آورده ، يا مسلمان شده بودند و تنها جايي كه هنوز خاطر پيامبر (ص) را مشغول مي داشت ، مكه بود . در اين سال پيامبر‌( ص) و مسلمانان قصد كردند كه براي اجراي مراسم حج به مكه روند و به همين منظور به سوي مكه به راه افتادند . قريشيان بر منع ورود پيامبر (ص) همداستان شدند و كس نزد آن حضرت روانه كردند و او را از قريشيان بيم دادند ، ولي پيامبر (ص) تاكيد كرد كه قصد جنگ ندارد و حرمت خانة خدا را واجب مي‌داند و حتي فرمود كه حاضر است براي مدتي با قريشيان در صلح شود . قريشيان نخست هم راي نبودند ، ولي سرانجام كسي را براي عقد قرار داد صلح نزد پيامبر (ص) فرستادند . بر مبناي اين ، ميان پيامبر (ص) و قريشيان 10 سال صلح و متاركة جنگ اعلام گرديد و شرط شد كه پيامبر ( ص) از ورود به مكه تا سال آينده خودداري كند. بنابر رواياتي ، هر چند برخي از مسلمانان نخست اين صلح را برنتافتند ، اما سرانجام به اهميت آن براي گسترش اسلام پي بردند.

چون پيامبر (ص) از كار قريشيان بپرداخت ، در سال 7 ق ، تصميم به دعوت فرمانروايان و پادشاهان ممالك اطراف گرفت . سپس نامه هايي به امپراتور روم شرقي ، نجاشي و نيز امير غسانيان شام و امير يمامه فرستاد. هم در اين سال پيامبر (ص) بر يهوديان خيبر پيروز شد كه پيش از آن چندين بار با دشمنان بر ضد او هم پيمان شده بودند و آن حضرت از جانب ايشان آسوده خاطر نبود ، قلعة خيبر كه در نزديكي مدينه واقع شده بود‌، به تصرف مسلمانان در آمد و پيامبر (ص) پذيرفت كه يهوديان به كار زراعت خويش در آن منطقه ادامه دهند و هر سال از محصول خود بخشي به مسلمانان بپردازند ، پيامبر (ص) به مدينه بازگشت ، اما گسيل داشتن سپاهيان و كاروانها به اطراف و اكناف ادامه داشت.

در سال 8 ق ، قريشيان پيمان خود را شكستند و شبانگاه بر طايفه‌اي كه با مسلمانان هم پيمان بودند ، هجوم بردند . بدين سبب ، پيامبر (ص) با سپاهي انبوه قصد مكه كرد و شب هنگام بيرون مكه اردو زد . ابوسفيان ، بزرگ مشركان به شفاعت عباس عموي پيامبر (‌ص) ، نزد آن حضرت آمد و اظهار اسلام كرد و پيامبر (ص) خانة او را جايگاه امن قرار داد. لشكر اسلام بي‌مقاومتي وارد مكه شد و پيامبر‌(ص) بلافاصله فرمان عفو عمومي صادر كرد و خود به درون كعبه شد و خانه را از بتان پاك فرمود . آنگاه بر بلندي صفا نشست و همگي مردم با او دست بيعت دادند. هنوز 15 روز از اقامت پيامبر (ص) در مكه نگذشته بود كه برخي از طوايف پرشمار و مسلمان ناشدة جزيره العرب بر ضد آن حضرت متحد شدند . پيامبر (ص) با لشكري انبوه از مسلمانان از مكه بيرون آمد و چون به جايي به نام حنين رسيد ، دشمنان كه در دره‌هاي اطراف كمين كرده بودند ، به تيراندازي پرداختند . شدت تيرباران چنان بود كه سپاه اسلام روي به عقب نهاد ، گروهي اندك بر جاي ماندند ، ولي سرانجام گريختگان نيز بازگشتند و بر سپاه دشمن هجوم بردند و ايشان را بشكستند.

در تابستان سال 9 ق ، به پيامبر (ص) خبر رسيد كه روميان لشكري ساخته اند و قصد حمله به مدينه دارند . پيامبر (ص) و مسلمانان به مقابله رفتند تا به تبوك رسيدند ، ولي جنگي رخ نداد و پيامبر (ص) پس از عقد پيمانهايي با قبايل آن حدود به مدينه بازگشت. پس از اين ماجرا كه به غزوة تبوك شهرت يافت ، اسلام در همه جاي جزيره العرب روي به گسترش نهاد . از اين پس همواره هياتهاي نمايندگي قبايل گوناگون به مدينه مي‌آمدند و به اسلام مي‌گرويدند . عملاً همة سال 10 ق را كه « سنه الوفود » خوانده شد ، پيامبر (ص) در مدينه بود و فرستادگان قبايل را مي‌پذيرفت . هم در اين سال پيامبر (ص) با مسيحيان نجران پيمان بست ، به حج رفت و در بازگشت در جايي به نام غدير خم ، علي بن ابي طالب (ع) را « مولا» ي مسلمانان پس از خود اعلام كرد.

در اوايل سال 11 ق ، بيماري و رحلت پيامبر (ص) پيش آمد . چون بيماري پيامبر (ص) سخت شد ، به منبر رفت و مسلمانان را به مهرباني با يكديگر سفارش فرمود و گفت اگر كسي را حقي بر گردن من است بستاند ، يا حلال كند و اگر كسي را آزرده‌ام اينك براي تلافي آماده‌ام. وفات پيامبر (ص) در 28 صفر سال 11 ق ، يا به روايتي در 12 ربيع الاول همان سال در 63 سالگي روي داد . در آن وقت از فرزندان او جز حضرت فاطمه ( ع) كسي زنده نبود . ديگر فرزندانش ،از جمله ابراهيم كه يكي دو سال پيش از وفات پيامبر‌(ص) به دنيا آمد ، همگي در گذشته بودند. پيكر مطهر پيامبر(ص) را حضرت علي (ع) به ياري چند تن ديگر از خاندان او غسل داد و كفن كرد و در خانه‌اش ـ كه اينك داخل در مسجد مدينه است ـ به خاك سپردند .

در وصف رفتار و صفات پيامبر (ص) گفته‌اند كه اغلب خاموش بود و جز در حد نياز سخن نمي‌گفت . هرگز تمام دهان را نمي‌گشود ، بيشتر تبسم داشت و هيچ گاه به صداي بلند نمي‌خنديد ، چون به سوي كسي مي خواست روي كند ، با تمام تن خويش بر مي‌گشت . به پاكيزگي و خوشبويي بسيار علاقه‌مند بود ، چندانكه چون از جايي گذر مي‌كرد ، رهگذران پس از او ، از اثر بوي خوش ، حضورش را در مي‌يافتند . در كمال سادگي مي‌زيست ، بر زمين مي‌نشست و بر زمين خوراك مي‌خورد و هرگز تكبر نداشت . هيچ گاه تا حد سيري غذا نمي‌خورد و در بسياري موارد ، به ويژه آنگاه كه تازه به مدينه در آمده بود ، گرسنگي را پذيرا بود . با اينهمه ، چون راهبان نمي‌زيست و خود مي‌فرمود كه از نعمتهاي دنيا به حد ، بهره گرفته ، هم روزه داشته ، و هم عبادت كرده است . رفتار او با مسلمانان و حتي با متدينان به ديگر اديان‌، روشي مبنتي بر شفقت و بزرگواري و گذشت و مهرباني بود . سيرت و زندگي او چنان مطبوع دل مسلمانان بود كه تا جزئي‌ترين گوشه هاي آن را سينه به سينه نقل مي كردند و آن را امروز هم سرمشق زندگي و دين خود قرار مي‌دهند .

پيام بنيادي اسلام ، بازگشت به هدف مشترك پيامبران ، يعني توحيد و يكتا پرستي بود ؛ باوري كه ايمان بدان در آموزه‌اي مشهور از پيامبر اكرم ( ص) ماية رستگاري انسان دانسته شده است : قولوا لا اله الا الله تفلحوا. در چنين تفكري ، همراه با اقامة « قسط» كه يكي از اهداف اصلي پيامبران الهي است ( نك : حديد 57/25 ) ، همة امتيازات بشري همچون رنگ و نژاد و زبان و جز آن تنها دستمايه‌اي براي شناخت مردمان از يكديگر دانسته شده ، و آنچه ملاك و ميزان برتري دانسته شده ، فقط « تقوا» است ( نك : حجرات / 49 / 13) . پيامبر اسلام (ص) براي تحقق اين جنبه از رسالت خويش ، در شهري كوچك حكومتي مبتني بر اصل توحيد و قسط بنا نهاد و اقوام ناسازگار حجاز و تهامه را به سوي اتحاد و تشكيل « امت واحده » رهنمون شد ( نك : انبياء / 21 / 92 ) كه به منزلة بازگشتي به اين پيشينة قرآني بود كه همگي مردمان نخست امتي يكپارچه بوده اند و پيامبران همواره كوشيده اند تا يگانگي امت را باز گردانند و قوام بخشند ( بقره / 2/ 213 ) . پيام رسالت آن حضرت ، هر چند كه نخست مي‌بايست انذار خود را از قوم و بوم خود آغاز مي‌كرد ( نك : انعام /6/ 92 ) ، از آغاز پيامي جهان شمول بود ( يوسف / 12/ 104 ) . در برخورد با آداب و رسوم مردمان عرب ، اگر چه قرآن در مقام ستيز با مظاهر ناپسند آن بر آمده، و مثلاً حميت اعراب پيش از اسلام را « حميه الجاهليه » خوانده است ( نك : فتح / 48 / 26 ) ، اما در برخورد با رسوم پسنديده و گاه مبتني بر تعاليم آسماني ، نقش اسلام جهت بخشي توحيدي و تصحيح انحرافها بود .




تاریخ: شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

گر ايده آل را معصومان-عليهم السلام- بدانيم، عقل مي گويد در عصر غيبت كسي بايد در رأس هرم قدرت باشد كه از هر جهت به امام معصوم شبيه تر است

فلسفه ي وجودي ولايت فقيه

سرویس مذهبی افکار- فلسفه ي وجودي ولايت فقيه را به نحو اختصار بیان می کنیم:
بديهي است كه تا پيامبر و يا امامان معصوم وجود دارند و امكان دست يابي به آنان هست، نوبت به غير معصوم نمي رسد، امّا در زمان غيبت كه عملاً چنين ايده آلي در ميان ما نيست بايد چه بكنيم؟

«بدون ترديد، اگر ايده آل را معصومان-عليهم السلام- بدانيم، عقل مي گويد در عصر غيبت كسي بايد در رأس هرم قدرت باشد كه از هر جهت به امام معصوم شبيه تر است، يعني در دين شناسي، تقوا و صلاحيت براي اجرام احكام و قوانين اسلام، بهترين باشد. و بايد به سراغ كسي برويم كه كم ترين فاصله را با امام دارد. كسي كه شناختنش از اسلام، از ديگران بيش تر و عدالت و تقوايش از همه بالاتر و براي اجراي احكام و قوانين اسلام، مناسب ترين فرد باشد، اين صفات در ولي فقيه تجلّي مي كند.

از سوي ديگر، مطابق نص آيه ي شريفه ي قرآن كريم كه مي فرمايد: (يريدون ان يتحاكموا الي الطاغوت و قد امروا ان يكفروا به) مي خواهند در اختلافات خود به محكمه ي طاغوت بروند و حاكميت طاغوت را بپذيرند در حالي كه مأمور شده اند به طاغوت كفر بورزند. بنابراين مردم حق مراجعه به هر حكومتي را ندارند.

چنان كه در روايتي از امام معصوم-عليه السلام- آمده است: «از ميان شما كسي را كه با احاديث ما مأنوس و روايت گر آن باشد و در حلال و حرام ما بررسي تحقيق مي كند و احكام ما را مي شناسد، همان كسي است كه مردم بايد به حكميت او تن دهند و حاكميت او را بپذيرند.» در ادامه ي همين روايت آمده است كه من (امام معصوم) او را حاكم بر شما قرار دادم و به اين منصب نصب كردم. اگر چنين كسي به حكم ما حكم كرد، هر كس آن را نپذيرد، حكم خدا را سبك شمرده است و ما را نپذيرفته است و آن كس كه ما را نپذيرد، خدا را مورد پذيرش قرار نداده و اين مطلب در حد شرك به خداست.

اگر ما در زمان حضور معصوم نيز بوديم و اين روايت به ما مي رسيد، بر طبق آن بايد حكم فقيهان واجد شرايط را مي پذيرفتيم، مگر آن كه از معصوم خلاف آن به ما ابلاغ مي شد.




تاریخ: شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

سلام دوستان.نمیدونم چرا نمیتونم مطلب بذارم.یعنی تقصیر من نیست.این لوکس بلاگ هست که نه عکس آپلود میکنه نه آهنگ وبلاگ رو. وگرنه خیلی دوست داشتم مطالب مفید و زیبا و جالب بذام براتون،با عرض پوزش. هر موقع این لوکس بلاگ درست شد منم مطلب های مفیدی براتون میذارم.




تاریخ: پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان

اشگاه خبرنگاران: "آنتونيو اينوكی" بازيكن سرشناس كشتی كج آمريكا، به دين اسلام پيوست.

روزنامه پاكستانی «تريبون اكسپرس» خبر داد، آنتونيو اينوكی يك ژاپنی الاصل است كه در آخرين سفر خود به پاكستان مسلمان شده و نام خود را به «محمد حسين» تغيير داده است.

اين روزنامه در چاپ ديروز خود،7 دی ماه، نوشت: وی يك بازيكن سنگين وزن است و در گذشته عضو بنگاه رسانه ای آمريكا (WWE) كه عمدهٔ فعاليت آن در زمينهٔ برگزاری و پخش مسابقات كشتی حرفه ای می باشد، بوده است.

اين روزنامه در ادامه نوشت: محمد حسين يا همان آنتونيو اينوكی متولد 1943 ميلادی در شهر «يوكوهاما» در ژاپن است. در سال 2010 ميلادی در آمريكا درخشيد و اولين ژاپنی بود كه در اين رشته شهرت جهانی پيدا كرد.

اسطوره‌ کشتی‌ کج‌ آمریکا مسلمان‌ شد /عکس




تاریخ: سه شنبه 12 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان
سخنگوی ستاد کل نیروهای مسلح:
معاون ستاد کل نیروهای مسلح پیرامون تهدیدات امیراشل فرمانده نیروی هوایی رژیم صهیونیستی گفت: سخنان فرمانده نیروی هوایی رژیم صهیونیستی، بیشتر به دروغ ژانویه شبیه است.

به گزارش حوزه دفاعي - امنيتي باشگاه خبرنگاران، "سردار سيد مسعود جزایری" سخنگو و معاون ستاد کل نیروهای مسلح افزود: صهیونیست‌ها در جنگ با حزب‌الله و جنگ 22 روزه و جدال اخیر غزه دچار شکست‌های فاحش شدند و صدای طبل توخالی این رژیم غاصب، عالم‌گیر شده است.

وی خطاب به مسئولین رژیم نژاد پرست صهیونیستی گفت: آوازه قدرت رژیم صهیونیستی مربوط به عملیات روانی و بهره گیری از رسانه های امپریالیستی است.

معاون ستاد کل نیروهای مسلح افزود: واقعیت این است که رژیم اشغالگر از درون دچار کرم‌خوردگی و پوسیدگی مزمن شده و به زودی این حقیقت بر همگان آشکار خواهد شد.

اين مقام عالي‌رتبه نيروهاي مسلح تاکید کرد: رژیم صهیونیستی توان ورود در هیچ جنگ جدی را ندارد.

گفتني است، فرمانده نیروی هوایی رژیم صهیونیستی اخيرا پس از شکست صهيونيست‌ها در جنگ 8 روزه با غزه گفته بود "حالا نوبت حمله به ايران است".




تاریخ: دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط مسعود امینیان
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 135
تعداد نظرات : 69
تعداد آنلاین : 1

آپلود پارسی